به رنگهاى سياه و سرخ و دودى تيره و سپيد و كافشه رنگ[1] و گلگون، و
علمهايشان بيشتر سياه و تيره فام بود.
راوى گفت:
با شمشيرها و گرزهاى
آهنين (از چپ و راست) ضربه مىزدند. و گفت: تا آنگاه كه تيرگى شب پردهاى ميان ما
فرو افكند، دو سپاه از يك ديگر دست نكشيدند. و گفت: هيچ يك از مردان خود يا تنى از
آنان را نديديم كه پشت به ميدان كرده باشد.
[آسان گيريهاى دو طرف
هنگام ترك پيكار]
نصر: عمر گفت كه دوست
پدرم اين سخن افريقى بن انعم را براى من نقل كرد:
اين جنگاوران اعرابى
بودند كه از روزگار جاهليّت يك ديگر را مىشناختند و از آن دوران ديرى نگذشته بود
و با آنكه اسلام آورده بودند هنوز بقاياى غيرت قبيلهاى و (تعصّب) عربى را در دل
داشتند، و پارهاى نيز با شناخت دين و روشندلى اسلام آورده بودند، از اين رو (هر
دو طرف يا به دليل حميّت عربى يا به انگيزه اعتقاد راستين اسلام) پايدارى مىكردند[2] و شرم
داشتند كه بگريزند و تنها اين جنگ بود كه آنان را از يك ديگر دور نگاه مىداشت ولى
چون دست از جنگ مىكشيدند، هم آنان و هم اينان به لشكرگاه يك ديگر مىرفتند و
كشتگان خود را بيرون مىبردند و به خاك مىسپردند. چون صبح شد- و آن روز سهشنبه
بود- مردم به ميدان رو نهادند.
و ابو نوح گفت:
در نبرد صفّين من در
زمره سوار، با گروه سواران على عليه السلام بودم و
[1] متن« معصفر به رنگ گل عصفر» كه آن را به فارسى
كافشه گويند و به رنگ سرخ شرابى است.- م.
[2] متن« فتصابروا» و در شنهج[ فتضاربوا يك ديگر
را مىكوفتند].