به آگاهى و اذن خود او، وى را فرمان نبرد، بر هر يك از بندگان
خويش كه خواهد به ارزانى داشتن سعادت فرمانبردارى بدو منّت گذارد و بدان طاعتش
پاداش دهد، و نافرمانى از او، [هم به آگاهى خود وى باشد] كه (اگر خواهد از گناهان)
درگذرد و به بردبارى خويش بيامرزد، (هستى مطلق او) به اندازه در نگنجد و چيزى
پايگاهش را در نيابد، شماره هر چيز را به شمار در آرد و دانشش همه چيز را در بر
گيرد. سپس، به راستى، من گواهى دهم كه خدايى جز خداوند نيست، يكتاست و انبازى
ندارد. و گواهى دهم كه محمد صلى اللّه عليه پيشواى هدايت و پيامبر برگزيده، بنده و
فرستاده اوست. تقدير الهى كار ما را بدينجا كشانده است كه اينك مىبينيد، چنان كه
رشته ارتباط اين امّت از هم گسسته و كارش بىسامان و آشفته شده است.
همانا، پسر جگرخواره
مشتى گردنكشان شام را همدست خود ساخته و بر ضدّ على ابن ابى طالب برخاسته است، بر
ضد عموزاده و داماد پيامبر خدا، و نخستين مردى كه با وى نماز كرد، مرد ميدان
(غزوه) بدر كه در تمام نبردهاى ديگر پيامبر خدا صلّى اللّه عليه شركت كرده و بر
همگان برترى داشته است، در حالى كه بدان روزها، معاويه و ابو سفيان هر دو مشرك بودند
و بتها را مىپرستيدند. و بدانيد! به خدايى كه بر سراسر ملك هستى حكومت راند و خود
به يكتايى خويش آن را پديد آورده و خداوندى مطلق او را شايد، سوگند كه على بن ابى
طالب دوش به دوش پيامبر خدا صلّى اللّه عليه جنگيده است، (بدان روزها) على مىگفت:
خدا و پيامبرش راست مىگويند، و معاويه و ابو سفيان مىگفتند: خدا و رسولش دروغ
مىگويند.
بنا بر اين، معاويه در
اين پيكار (و داعيهدارى حكومت) نيكتر و پرهيزگارتر و رهيافتهتر و راستروتر از
وى نيست. بر شماست كه از خدا بپرهيزيد و سختكوش و هشيار و پايدار باشيد، چه به
راستى شما بر حقيد و بىگمان آن گروه (مخالف شما) بر باطلند، پس مبادا آنان در
باطل خود سختكوشتر و پويندهتر از شما در راه حقّتان باشد. به خدا سوگند ما به
يقين مىدانيم كه خداوند ايشان را به دست شما يا به دست ديگران شكنجه و عذاب خواهد
كرد. بار الها، بر ما نظر عنايت افكن