responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 420

برسى و به ايشان بگو: امير مؤمنان به شما سلام مى‌رساند و مى‌گويد: از همانجا كه هستيد تهليل و تكبير گوييد و ما نيز از اين سو تهليل و تكبير مى‌گوييم، شما از جانب خود بر شاميان هجوم آريد و ما نيز از جانب خويش هجوم مى‌آوريم.

آنچه عبد العزيز بن حارث جعفى كرد.

آن جعفى دلير چنان بر اسبش نواخت كه بر سر سم ايستاد[1] (و به تك در آمد) و بر شاميانى كه ياران على را در محاصره گرفته بودند حمله برد و ساعتى آنان را به زير ضربات نيزه گرفت و از چپ و راستشان بزد تا راه بر او گشودند و وى به ياران خود رسيد، چون او را ديدند مژده يافتند و شادمان شدند و پرسيدند:

امير مؤمنان در چه حال است؟ گفت: خوب است، به شما سلام مى‌رساند و مى‌گويد: تهليل و تكبير گوييد و چون تنى يگانه از سوى خود حمله كنيد. ايشان از آن سو بر شاميان حمله كردند و على و يارانش نيز از اين سو هجوم بردند، شاميان دست از محاصره كشيدند و ايشان بى آنكه يك تن آسيب بيند از محاصره در آمدند. آن روز از سواران شامى نزديك به هفتصد تن كشته شدند. (راوى) گفت:

على (از يارانش) پرسيد: بزرگترين شير دل مردمان كيست؟ گفتند: تويى، اى امير مؤمنان. گفت: هرگز! بلكه آن يكّه تاز جعفى است.

رقابت ربيعه و مضر

آورده‌اند كه على هيچيك از ديگر مردم (و قبايل) را همتاى ربيعه نمى‌دانست و اين بر مضريان گران آمد و به خويشتن نمايى پرداختند، و حضين بن منذر [رقاشى‌] شعرى سرود كه ايشان را به خشم آورد. در آن شعر آمده است:

رأت مضر صارت ربيعة دونهم‌

شعار امير المؤمنين، و ذا الفضل ...

مضر ديدند كه ربيعه فرا دست ايشان محبوب امير مؤمنان شده، و اين فضيلت و ويژگى است.


[1] متن« حتى اذ قام على السّنابك» و در شنهج‌[ ... على اطراف سنابكه ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 420
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست