responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 412

[خواستن پسر ذى الكلاع پيكر پدر خود را]

نصر، عمر، از حارث بن حصيره:

پسر ذى الكلاع فرستاده‌اى نزد اشعث بن قيس روانه كرد و به وى پيام داد: «عموزاده‌ات، پسر ذى الكلاع به تو سلام و رحمت حق مى‌فرستد و مى‌گويد: اينك ذو الكلاع از پا در آمده و در جانب چپ لشكر به خاك افتاده است، به ما رخصت ده پيكرش را برداريم.» اشعث به آن فرستاده گفت: به رفيقت سلام و رحمت خواهى مرا از خداى برسان و به او بگو: من بيم آن دارم كه على مرا (به مراعات خويشاوندى) متهم كند، از اين رو پيكر او را از سعيد بن قيس كه در جناح راست لشكر است بخواه‌[1]. وى نزد معاويه رفت و به او گزارش داد- و معاويه كسان را از چنين كارها منع كرده بود- آن روز و ديگر روزها چند بار كسانى فرستادند.

پس معاويه به وى (پسر ذى الكلاع) گفت: چه توانم كرد؟ و اين از آن رو بود كه كسى از شاميان را به اردوگاه على راه نمى‌دادند زيرا پرواى آن بود كه لشكريان را از راه بدر برند[2]. معاويه (به ياران نزديك خود) گفت‌[3]: «من از كشته شدن ذى الكلاع بيش از آن شادمانم كه اگر مصر را مى‌گشودم شادمان مى‌شدم» زيرا ذو الكلاع در برابر پاره‌اى از فرمانهاى معاويه مقاومت مى‌كرد و مانع انجام آنها مى‌شد. بارى، پسر ذى الكلاع خود نزد سعيد بن قيس رفت و رخصت (حمل جنازه را) خواست و او به وى اجازه داد.

(عمر) گفت: سعد اسكاف‌[4] و حارث بن حصيره گفتند:

سعيد بن قيس (پس از آگاهى از دروغى كه معاويه گفته بود) به پسر


[1] متن از روى شنهج« فاطلبه» و در اصل‌[ فاطلبوا].

[2] در شنهج‌[ ... به او گفت كه على عليه السلام منع كرده است كه يكى از ما وارد لشكرگاه او شود، چه مى‌ترسد سپاهيانش را بر او بشورانند].

[3] متن« و قال» و در اصل‌[ فقال پس گفت‌].

[4] سعد بن طريف الاسكاف كوفى، غلام آزاد شده حنظليان، كه او را سعد الحقاف نيز گفته‌اند، از اصبغ بن نباته و ابى جعفر و ابى عبد اللّه روايت كرده. ابن حجر گويد: روايتش متروك است و ابن حبّان او را به وضع حديث متهم كرده است.- تهذيب التهذيب و منته المقال، 144

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 412
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست