responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 410

مذحج و بكر بن وائل آوردند و يكى از عكّيان در اين باره گفت:

ويل لأمّ مذحج من عكّ‌

لنتركنّ أمّهم تبكّى ...

واى بر حال زار ما در مذحجيان از ضرب شست عكّ كه ما مادرشان را به عزايشان نشانيم و بگريانيم ايشان را پس از در پيچاندن پايشان به نيزه مى‌كشيم چه رزماورانى چون مردان عكّ نباشند هر آن رزماور دليرى را پاى درپيچد.

[نداى عكّيان و اشعريان‌]

راوى گفت:

منادى مذحج بانگ بر آورد: اى مذحجيان، پاهايشان را پى كنيد. پس مذحجيان بدان قوم هجوم آوردند و ايشان را تا راندند چه روز تيره بختى همگانى آن قوم رسيده بود. و اين از آن رو بود كه سخن (و رجز) آن عكّى حميّت قبيله مذحج را برانگيخته بود. (همان راوى) گفت: هنگامى كه سنگ آسياى جنگ قوم عكّ را در هم مى‌نورديد و مرد و مركب را به خون در مى‌غلتاند منادى عكّى ندا در داد:

«اى مذحجيان، خدا را، خدا را، در حقّ عكّ و جذام! آيا حرمت خويشاوندى را به ياد نمى‌آريد؟ لخم ارجمند و اشعريان و دودمان ذى حمام‌[1] همه را نابود كرديد، كجاست خرد و آرمانها، اينك اين زنانند كه بر مرگ نامداران مى‌گريند».

و همان عكّى‌[2] گفت:

«اى عكّ اينك چه جاى فرار است؟ دانى امروز خبر چيست (و چه چيزت در انتظار است)، شما قومى شكيبا و پايداريد، گرد هم آييد و به پيوندى چون ساروج‌[3] استوار مانيد تا مضر لطمه‌اى بر شما نيارد كه صخره‌[4] پايداريتان را نگونسار سازد


[1] در قاموس‌[ و ذو الحمام بن مالك حميرى‌].

[2] متن« و قال العكّى» و در شنهج‌[ و نادى منادى عكّ منادى عك ندا بر آورد].

[3] متن از روى شنهج( 1: 500)« كمجتمع المدر مثل فشردگى شفته» و در اصل‌[ كمفترق المدر].

[4] متن« حتى يحول الحكر» و حكر در لهجه عكّيان حجر باشد- آنچه در ص 310 گذشت. در شنهج به تحريف‌[ حتى يحول الخبر].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 410
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست