responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 405

شمشير عبيد اللّه ابن عمر

معاويه (بعد) هنگام بيعت‌گيرى در كوفه از طائفه بكر بن وائل بازخواهى كرد و ايشان گفتند[1]: قاتل او (يعنى عبيد الله بن عمر) يكى از مردان ما از اهالى بصره است كه وى را محرز بن صحصح خوانند. معاويه كس به نزد وى به بصره فرستاد و آن شمشير را از او بگرفت‌[2].

[سوگسرايى كعب بن جعيل بر او]

نصر، از عمرو بن شمر، از جابر، از شعبى كه گفت:

آنگاه كعب بن جعيل بر اثر كشته شدن عبيد الله بن عمر چنين سوگى سرود:

ألا إنّما تبكى العيون لفارس‌

بصفّين اجلت خيله و هو واقف ...

هلا، كه ديدگان بر شهسوارى مى‌گريد كه در صفّين سوارانش جمله برفتند و او همچنان ايستاده بود.

به جاى آغوش محبّت اسماء شمشيرهاى وائليان را در بر گرفت، وه چه جوانى بود، اگر تير هلاك تقدير خطا مى‌كرد و او زنده مى‌ماند[3]! عبيد اللّه را در پهنه ميدان، از پاى افتاده، وانهادند[4] كه خون از رگهايش روان شود و به خاك بياميزد[5]، به دشوارى مى‌جنبيد و جويبارهاى خون بسان طراز جامه كه بر گريبان پيراهن نمودار شود بر پيكرش جارى بود.

زنان آوازش دادند تا آوايش را از كدام سمت بشنوند، و پريشان‌وار با چشمان‌


[1] متن« فقالوا» و در اصل‌[ فقال‌].

[2] متن« فأخذ السّيف منه» و مراد از« آن شمشير» ذو الوشاح شمشير مشهور عمر بن خطّاب است كه به ميراث به عبيد اللّه بن عمر رسيده بود.

[3]( متن« و اىّ فتى لو اخطأته المتالف» و در طبرى‌[ و كان فتى ...].- م.)

[4] متن از روى شنهج« ... مسلما» و در اصل‌[ مسلبا برهنه شده‌].

[5] متن« يمجّ دماه ...» و در شنهج‌[ يمج دماء ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 405
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست