عراقى يا شامى كه گزارشگر (واقعه) باشد باز نگشت، چه تمامى
ايشان در بين دو صف سپاه كشته شدند.
[افتخار دو طرف به
عبيد اللّه بن عمر و محمد بن ابى بكر]
نصر، از عمرو بن شمر، از
جابر، از تميم كه گفت:
منادى شاميان بانگ بر
آورد: هلا، (بدانيد) كه همانا اين پاكمرد پاكزاده، عبيد اللّه پسر عمر با ماست.
عمّار بن ياسر گفت: نه، بلكه او ناپاكمرد [پاكزاده] است.
و منادى عراقيان بانگ
درداد: هان، (بدانيد) كه همانا اين پاكمرد پاكزاده، محمد پسر ابو بكر با ماست. و
منادى شاميان بانگ كرد: نه، بلكه او ناپاكمرد پاكزاده است.
در خبرى آمده است: عقبة
بن سلمه منسوب به بنى رقاش[1] از شاميان،
گفت:
در صفّين پشتهاى بود كه
سر مردان را بر آن مىافكندند [و تلّ الجماجم[2] خوانده مىشد].
هرگز سوارانى تكاورتر و
رزمندهتر از آنان به روز نبرد «كلّه منار» نديدم.
صبحگاه نبرد، عراقيان به
ميدان آمدند چنان كه گفتى شترمرغانى از گردنههاى كوهسار سرازير شدهاند، آنگاه
گفتم: اينك فوجى دستار سپيد بسته، به هم پيوسته و انبوهى گامزن ثابت قدم فراز آمدند.
[1] متن« عقبة بن سلمة اخو بنى رقاش برادر خوانده
و وابسته به بنى رقاش» و در شنهج[ عقبة بن مسلم الرقاشى].
[2]( تلّى از كاسههاى سر آدميان، تعبير مشابه آن
كلّه منارهايى است كه مغول و تيمورلنگ در شهرهاى ايران بر هم مىانباشتند.- م.)