responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 398

عراقى يا شامى كه گزارشگر (واقعه) باشد باز نگشت، چه تمامى ايشان در بين دو صف سپاه كشته شدند.

[افتخار دو طرف به عبيد اللّه بن عمر و محمد بن ابى بكر]

نصر، از عمرو بن شمر، از جابر، از تميم كه گفت:

منادى شاميان بانگ بر آورد: هلا، (بدانيد) كه همانا اين پاكمرد پاكزاده، عبيد اللّه پسر عمر با ماست. عمّار بن ياسر گفت: نه، بلكه او ناپاكمرد [پاكزاده‌] است.

و منادى عراقيان بانگ درداد: هان، (بدانيد) كه همانا اين پاكمرد پاكزاده، محمد پسر ابو بكر با ماست. و منادى شاميان بانگ كرد: نه، بلكه او ناپاكمرد پاكزاده است.

در خبرى آمده است: عقبة بن سلمه منسوب به بنى رقاش‌[1] از شاميان، گفت:

در صفّين پشته‌اى بود كه سر مردان را بر آن مى‌افكندند [و تلّ الجماجم‌[2] خوانده مى‌شد].

[پاره‌اى اشعار پيرامون صفّين‌]

و (همو) گفت:

لم أر فرسانا اشدّ بديهة[3]

و امنع منهم يوم تلّ الجماجم ...

هرگز سوارانى تكاورتر و رزمنده‌تر از آنان به روز نبرد «كلّه منار» نديدم.

صبحگاه نبرد، عراقيان به ميدان آمدند چنان كه گفتى شترمرغانى از گردنه‌هاى كوهسار سرازير شده‌اند، آنگاه گفتم: اينك فوجى دستار سپيد بسته، به هم پيوسته و انبوهى گامزن ثابت قدم فراز آمدند.


[1] متن« عقبة بن سلمة اخو بنى رقاش برادر خوانده و وابسته به بنى رقاش» و در شنهج‌[ عقبة بن مسلم الرقاشى‌].

[2]( تلّى از كاسه‌هاى سر آدميان، تعبير مشابه آن كلّه منارهايى است كه مغول و تيمورلنگ در شهرهاى ايران بر هم مى‌انباشتند.- م.)

[3] شنهج( 1: 497)[ اشدّ حفيظة].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 398
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست