responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 325

[آنچه ميان معاويه و عمرو گذشت‌]

نصر: عمرو بن شمر، از جابر، از ابى جعفر و زيد بن حسن كه گفتند:

معاويه از عمرو بن عاص خواست كه صفوف شاميان را بيارايد، عمرو به او گفت: بدين شرط چنين كارى مى‌كنم كه اگر خداوند پسر ابى طالب را (در اين جنگ كه من صفوف آن را آرايش داده‌ام) كشت و مملكت سراسر به طاعت تو در آمد[1] فرمان مرا باشد (كه هر چه بخواهم مرا دهى). گفت: آيا فرمانروايى مصر (كه آن را پيشتر به تو وعده داده‌ام) تو را بس نيست؟ گفت: آيا مصر در عوض بهشت تواند بود؟ و كشتن پسر ابى طالب به بهاى تحمل آتشى مى‌ارزد (كه وصفش در قرآن چنين آمده):

لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ‌ هيچ از عذابشان كاسته نشود و اميد نجات و خلاصى ندارند[2]؟».

پس معاويه (ناگزير) گفت: اى ابا عبد الله‌[3] اگر پسر ابى طالب (در اين جنگ) كشته شود فرمان تو راست‌[4]. اما اينك آهسته گوى كه مردم سخنت را نشنوند.

پس عمرو (به سپاهيان شام) گفت: «اى گروه شاميان، صفوف خود را منظّم بياراييد و كاسه‌هاى سرتان را به پروردگارتان عاريت دهيد، و از خداوند، خداى خود مدد گيريد و با دشمن خدا و دشمن خويش جهاد كنيد و به پيكارشان در آييد كه خدايشان بكشد و نابود كند.

وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‌ و صبر كنيد كه زمين از آن خداست، آن را به هر كس از بندگانش خواهد به ميراث دهد و سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است‌[5]


[1] متن« و استوسقت» و در شنهج به تحريف‌[ و استوثقت‌].

[2] الزّخرف، 75

[3] ابو عبد اللّه: كنيه عمرو بن عاص است.- م.

[4] مراد اينكه افزون بر حكومت مصر هر چيز ديگر كه تو خواهى و فرمايى به تو دهم.- م.

[5] الاعراف، 128

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 325
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست