نصر: عبد العزيز گفت: حبيب بن ابى ثابت گفت: منذر بن ثورى[1] مرا حكايت
كرد و گفت: محمد بن حنفيه گفت:
چون [پيامبر] خدا از فرا
دست و فرو دست آن سرزمين (از هر سو) بر سر ايشان در آمد و سراسر سرزمينها را با
فوجهاى (اسلام) انباشت[2]، آنگاه
تسليم شدند تا وقتى كه ياورانى بيابند (و سر بلند كنند).
نصر: از فطر بن خليفه[3]، از منذر
ثورى: عمّار بن ياسر گفت:
به خدا، اين گروه اسلام
نياوردند بلكه تسليم شدند و در نهان كفر ورزيدند تا بر آن (كفر) ياورانى بيابند.
[حديثهايى كه درباره
معاويه رسيده است]
نصر، از حكم بن ظهير، از
اسماعيل، از حسن، [و همچنين گفت:] حكم [براى ما] از عاصم بن ابى النجود[4]، از زرّ بن
حبيش[5]، از عبد
اللّه بن مسعود [روايت كرد] كه (اين هر دو) گفتند:
پيامبر خدا صلى اللّه
عليه و سلّم گفت: «هر گاه معاوية ابن ابى سفيان را ديديد كه بر منبر من خطبه
مىخواند گردنش را بزنيد». حسن (بصرى) گفت: (مسلمانان) چنان (كه او فرموده بود)
نكردند، و از اين رو رستگار نشدند.
[1] منذر بن يعلاى ثورى، ابو يعلاى كوفى، شرح حال
وى در تهذيب التهذيب آمده است. در اصل[ منذر العلوى] آمده و شايد[ كوفى] باشد.
متن مطابق شنهج تصحيح شد.
[2] متن« و ملاء الاودية كتائب» و در اصل[ و
ملئوا پر كردند و اشغال نمودند] و در شنهج[ و ملاء الاودية كتائب يعنى يوم فتح
مكّة] آمده است.
[3] فطر( به كسر فاء) بن خليفه، ابو بكر حناط از
موالى بنى مخزوم- تهذيب التهذيب و المعارف، و مشارق الانوار( 2: 168) و در اصل به
تحريف[ قطرب].
[4] عاصم بن بهدلة الاسدى، از موالى كوفى بنى اسد
و از قاريانى كه در قرائت قرآن حجت بود، وى بر عبد الرحمن سلمى، و زرّ بن حبيش
قرائت كرد. معروف به ابى النّجود( به فتح نون) بود و مادرش چنان كه در قاموس آمده«
هدلة» نام داشت. در سال 128 درگذشت- تهذيب التهذيب و المعارف، 231
[5] زرّ بن حبيش بن حباشة، به رموز زبان عربى بيش
از هر كس آگاه بود و عبد اللّه بن مسعود مشكلات اين زبان را از او مىپرسيد. در
سال هشتاد و يك يا هشتاد و دو يا هشتاد و سه در سن صد و بيست سالگى درگذشت- تهذيب
التهذيب و المعارف، 188 و الاصابة، 2965