responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 262

به جايى مرتفع كشاندند، و على همراه آخرين دسته‌هاى بازمانده مردم رفت و مى‌گفت:

و لو أنّى أطعت عصبت قومى‌

الى ركن اليمامة او شمام ...

اگر فرمان مرا مى‌پذيرفتند من قوم خود را به ركن يمامه يا شمام‌[1] مى‌كشاندم‌[2].

ولى اينك هر گاه فرمانى، هر چند مؤكّد مى‌دهم با مخالفت رأى و اختلاف نظر دونان مواجه مى‌شوم.

سرزنش على بر اشتر و اشعث‌

معاويه بيدرنگ از قرارگاه خود حركت كرد تا در همانجا كه پيشتر اردوگاه على بود لشكر زد. على اشتر را بخواند و گفت: آيا تو و اشعث مرا به پذيرفتن رأى خود وا نداشتيد؟ اينك نتيجه‌اش را ببينيد. اشعث گفت: اى امير مؤمنان من به تنهايى تو را بس باشم كه خاطرت را آسوده كنم و آنچه را امروز بدين گونه تباه كرده‌ام چاره خواهم كرد و جبران مى‌كنم.

تأثير سرزنش بر آن دو

آنگاه بنى كنده را گرد آورد و گفت: اى گروه كنديان، امروز رسوايم نكنيد و مرا فرو مگذاريد كه مى‌خواهم به دست شما شاميان را در هم كوبم. پس جملگى پياده همراه او به راه افتادند و پيشروى مى‌كردند[3] و به دست اشعث نيزه‌اى بود كه آن را به دورتر نقطه‌اى پرتاب مى‌كرد و مى‌گفت: به اندازه پرش اين نيزه پيش رويد، و پيش مى‌رفتند، و همچنان سراسر زمين را با پرتاب نيزه اندازه مى‌داد و پيادگان با شمشيرهاى آخته همراه او به پيش مى‌رفتند تا به معاويه كه در ميان بنى سليم بر سر آب ايستاده بود برخوردند. جلوداران لشكر معاويه نيز بدو پيوسته بودند.

پس ساعتى بر سر آب سخت جنگيدند و جلوداران عراق نيز رسيدند و فرود آمدند،


[1] متن از روى شنهج« شمام، يعنى جبل باهلة» و در اصل به تحريف‌[ شام‌].

[2] متن« عصبت» و در شنهج‌[ عصمت پناه مى‌دادم‌].

[3] متن« رجلا يمشون» و در شنهج‌[ رجالة ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 262
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست