لختى بمان و از ضرب تيغ من بيتابى مكن، ضرب تيغ كسى كه حواسى جمع و دلى دلير دارد.
نداى درخواست هر دادخواهى را در هراسگاه پاسخ مىدهد و با شمشير بر دشمنان هجوم مىآورد.
سپس بدو حمله برد و وى را بكشت
. [مبارزه اشتر با ابراهيم ابن وضّاح و زامل بن عتيك]
آنگاه سوارى ديگر كه ابراهيم بن وضاح ناميده مىشد بيرون آمد و مىگفت:
هل لك يا اشتر فى برازى
براز ذى غشم و ذى اعتزاز؟ ...
اى اشتر آيا تو در مبارزه با من هماوردى قويدل و چيرهدست مىخواهى؟
هماوردى كه در مبارزه با حريف پايدار و كينتوز و نيزهگذار[1] است.
پس اشتر روى بدو نهاد و مىگفت:
نعم، نعم، اطلبه شهيدا
معى حسام يقصم الحديدا ...
آرى، آرى، خواهمش كه شاهد مرگ خود شود كه مرا تيغى آهن شكاف است.
و سر دشمنان را (چون داس) درو مىكند.
پس او را بكشت. سپس سوارى ديگر كه او را زامل بن عتيك حزامى[2] مىخواندند، و از پرچمداران بود، بيرون آمد و بدو حمله آورد و مىگفت:
يا صاحب السيف الخضيب المرسب[3]
و صاحب الجوشن ذاك المذهب ...
اى دارنده شمشير خونبار پيكر شكاف و اى دارنده آن زرين زره،
[1] متن« اللزّاز» كه به معنى مقاوم و لجوج و نيز به معنى ضربت زننده آمده( در ترجمه هر دو معنى منظور شد.- م.)
[2] در اصل به تحريف[ ازمل] و پيشتر در صص 237- 238« زامل»[ بن عبيد] و در شنهج[ زامل بن عقيل] آمده است.
[3]« مرسب» صفت شمشيرى كه در جاى ضربت خود فرونشيند و نهان شود، شمشير خالد بن وليد را« مرسب» مىناميدند. در اصل[ المرزبى] آمده كه وجهى ندارد.