بر گردن داشتند به جنگ با من برخاستند و خون نزديك به هزار تن
از شيعيانم را ريختند، پس من هم با آنان جنگيدم. آيا تو از اين بابت (هنوز) در
شكّى؟» گفت: در شك بودم، اما اينك حقيقت را فهميدم و خطاى آن گروه بر من آشكار شد
و به راستى، تو هدايت شده درست كردارى.
ابو برده ازدى (كه
بود)؟
پيران قبيله ياد
مىكردند كه وى طرفدار عثمان بود و با وجود آن در صفّين همراه على حضور يافت ولى
پس از بازگشت با معاويه به نامهنگارى پرداخت و چون از معاويه جانبدارى كرد وى
زمينى خالصه در فلوجه[1] به تيول او
داد و بر او گشادهدست بود.
آنگاه على آماده پايين
آمدن (از منبر) شد و تنى چند از مردان برخاستند كه سخنى گويند ولى چون ديدند كه او
پايين آمد نشستند و خاموش ماندند.
[منزلى كه على (عليه
السلام) در كوفه اختيار كرد]
صر: ابو عبد اللّه بن
سيف بن عمر، از سعد بن طريف، از اصبغ بن نباته (روايت كند) كه:
چون على عليه السلام به
كوفه درآمد او را گفتند:
در كدامين كاخت منزل
دهيم؟ فرمود: «مرا در كاخ بومان[2] منزل ندهيد.»
پس به سراى جعدة بن هبيره مخزومى وارد شد.[3]
نصر از فيض بن محمد، از عون بن عبد اللّه بن عتبه، گويد:
چون على به كوفه درآمد
بر در مسجد پياده شد و وارد گشت و نماز گزارد، سپس پشت به ديوار بداد و مردم
پيرامونش نشستند، آنگاه از حال مردى از ياران
[1] فلوجتان: نام دو روستاى بزرگ در ميانه بغداد و
كوفه نزديك عين التّمر است، و آن دو را فلوجه كبرى و صغرى و نيز فلوجه عليا و سفلى
گويند.