responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 162

وى آمدند و به او گفتند: ما با تو رهسپار مى‌شويم ولى در لشكرگاه شما فرود نمى‌آييم و خود اردويى جداگانه مى‌زنيم تا در كار شما و شاميان بنگريم هر گاه ديديم يكى از دو طرف به كارى كه بر او حلال نيست دست يازيد يا گردنكشى و ظلمى از او سر زد، ما بر ضد او وارد پيكار مى‌شويم. على گفت: آفرين، خوش آمديد، اين معنى به كار بردن بصيرت در دين، و كار بستن دانش در سنّت است و هر كس به چنين پيشنهادى راضى نشود بى‌گمان خائن و ستمگر باشد. پاره‌اى ديگر از ياران عبد اللّه بن مسعود نيز كه ربيع بن خثيم‌[1] با آنان بود و آن روز چهار صد تن مى‌شدند نزد وى آمدند و گفتند: اى امير مؤمنان، ما با وجود شناخت فضل و برترى تو، در اين پيكار (داخلى) شك داريم و نه ما و نه تو و نه ديگر مسلمانان هيچكدام از وجود افرادى كه با دشمنان برون مرزى پيكار كنند بى‌نياز نيستيم، پس ما را در برخى مرزها بگمار كه آنجا باشيم‌[2] و در دفاع از مردم آن مناطق بجنگيم، پس على او را[3] به حدود رى فرستاد و نخستين پرچمى كه در كوفه بسته شد پرچم (مأموريت مرزدارى) ربيع بن خثيم بود.

[فرستادن باهليان به ديلم و فراخواندن اهل بصره به صفّين‌]

نصر: از عمر بن سعد، از ليث بن سليم كه گفت:

على باهليان را كه خوش نداشتند با او رهسپار صفّين شوند بخواند و گفت: اى گروه باهله من خدا را گواه مى‌گيرم كه شما مرا دشمن مى‌داريد و من نيز شما را دوست ندارم، پس سهم خود را برگيريد (كه عطايتان را به لقايتان بخشيدم) و به ديلم رويد.


[1] خثيم، به صورت تصغير- الاشتقاق، 112 و شرح الحيوان( 4: 292).

[2] متن« نكون به» و در شنهج‌[ نكمن به در آنجا به كمين( دشمن برون‌مرزى) نشينيم‌].

[3] متن« فوجّهه علىّ» و در شنهج‌[ فوجه على عليه السلام بالربيع بن خثيم پس على عليه السلام ربيع بن خثيم را بفرستاد.]

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست