دعوت من سر نتابيد و در اصلاح دينتان، با دستمايه گرفتن از
دنياى خود، كوتاهى نكنيد و هر طاعتى را كه براى خداست به جاى آريد و زندگانى خود
را بهبود بخشيد و در گردابها، به حقجويى غوطهور شويد و (در راه خدا) از سرزنش
هيچ ملامتگرى پروا نكنيد. اگر از پاييدن بر اين آيين خوددارى كنيد، در نظر من
هيچكس خوارتر از فردى از شما كه چنان كند نيست. آنگاه وى را چنان كيفرى دهم كه هيچ
ارفاقى در آن نباشد. پس اين (حقوق) را از فرماندهان خود بگيريد و (حق) آنان را نيز
از جانب خود ادا كنيد. خداوند كار شما را نيكو دارد، و السلام.
نامه على به عاملان
خراج
و به عاملان خراج[1] نوشت: بسم
اللّه الرحمن الرحيم از بنده خدا على، امير مؤمنان به عاملان خراج.
اما بعد، به راستى هر كه
از آنچه ناگزير سرانجام در رسد[2] نهراسد،
دستمايهاى[3] كه او را
(از عذاب آخرت) نگاه دارد از پيش نفرستاده است. و هر كه از هواى نفسش پيروى كند و
آنچه را كه سرانجام نيكش را مىداند اسير نفسپرستى سازد، بىگمان به زودى در شمار
پشيمانان در خواهد آمد. هلا (بدانيد) كه نيكبختترين مردم در جهان كسى است كه از
آنچه مىداند او را زيان دارد روى بگرداند و بدبختترين مردم كسى است كه از هواى
خود پيروى كند. پس عبرت گيريد و بدانيد شما را فقط آن چيزى به دست ماند كه از پيش
(به سراى جاويد) فرستادهايد، و آنچه را جز آن باشد (و ره توشه
[1] متن« امراء الخراج فرماندهان خراج»( كه مراد
مأموران ماليات است.- م.) و در نهج البلاغه به شرح ابن ابى الحديد( 4: 115)[ اصحاب
الخراج]،( و در نهج البلاغه به شرح و ترجمه فيض الاسلام، ص 975[ عمّاله على
الخراج كارمندانش بر خراج] آمده كه به اصطلاح امروز« پيشكاران دارايى» باشند.-
م.)