responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 140

خطبه زيد بن حصين طايى‌

آنگاه زيد بن حصين طايى- كه از رداپوشان‌[1] پارسا بود- برخاست و گفت: سپاس خداى را، چنان سپاسى كه خود پسندد، و خدايى جز خداوند، پروردگار ما نيست، و محمد فرستاده خدا، پيامبر ماست. اما بعد، به خدا سوگند اگر ما شكى در جنگ با دشمنان خود داشته باشيم انديشه و تأمل براى ما سودى ندارد كه آنان را همچنان واگذاريم و بديشان فرصت دهيم. و كارها جز به تباهى نينجامد و كوشش جز در گمراهى به هدر نرود. و خداوند گويد:

وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‌ اما نعمت پروردگارت را (كه مقام نبوت و تقرب كامل به خدا يافتى) آشكارا بر امت بازگو[2].» به خدا سوگند كه ما در مورد خون آن كس كه اينان به خونخواهيش برخاسته‌اند[3] لحظه‌اى ترديد نكرديم، چگونه با پيروان سنگدلش كه در اسلام كم نصيب و ياران ستم و ستمگر و استوار كنندگان پايه‌هاى جور و تجاوزند[4]، و در شمار مهاجران و انصار و تابعان نيكوكار نيز نيستند، مدارا كنيم؟

اعتراض مرد طائى به زيد بن حصين‌

آنگاه مردى از قبيله طىّ برخاست و گفت: اى زيد بن حصين، آيا سخن خواجه ما عدىّ بن حاتم ناهنجار بود؟


[1] اصحاب البرانس، برنس ردايى با كلاهى سه گوش پيوسته بدان است كه آن را اصطلاحا در فارسى، مأخوذ از تركى باشلق يا باشليق گويند و پارسايان و نساك صدر اسلام مى‌پوشيدند.

تيره‌اى از روحانيون ارتدكس مسيحى نيز چنين پوششى دارند.- م.

[2] الضحى، 11- مرادش با استناد به آيه شريفه اين است كه حضرت على عليه السلام نيز نعمت مقام ولايت و امامت خود را باز گويد.- م.

[3] متن« فيمن يبتغون دمه»( و مراد عثمان است.- م.) و در شنهج‌[ فيمن يتبعونه در مورد كسى كه ايشان از او پيروى مى‌كنند].

[4] متن« مسدّدى اساس الجور» و در شنهج‌[ و اصحاب الجور و العدوان ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 140
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست