شد. گفت: كدام كس او را كشت؟ گفتند: (تيره) همدان، همراه
گروهى از ديگر مردم[1]. گفت:
پرداخت خونبهاى كسى كه در غوغا كشته شود و قاتلش معلوم نباشد از بيت المال
مسلمانان است.
پناه مىبرم به خدايم از
اينكه مرگ من آن گونه باشد كه «اربد» در بازار مال- فروشان بمرد.
تيره همدان به زير ضربات
پاشنه شمشيرش گرفتند و چون دستى از رويش بلند مىشد دستى ديگر بر او فرود مىآمد.
[خطبه اشتر]
راوى گويد:
اشتر برخاست و خدا را
سپاس و ستايش كرد و گفت:
«اى امير مؤمنان، آنچه
ديدى گامت را سست نكند و آنچه از زبان آن تيره بخت خائن شنيدى تو را از ياورى ما
به خويش نوميد نسازد. تمام مردمى را كه مىبينى همه طرفدار تواند و از تو به
خويشتن نمىپردازند و پس از تو زندگى و بقايى براى خود نمىخواهند. اگر خواهى ما
را بر سر دشمن بتاز. به خدا سوگند كسى كه بهراسد، از مرگ نجات نيابد، و به آن كس
كه زيستن را دوست دارد بقايى نبخشند و جز نگون بخت به اميد واهى زندگى نكند. و همانا
ما را دليلى آشكار از پروردگارمان به دست است كه هيچكس تا اجلش نرسد نميرد، پس چرا
با قومى بدان گونه كه امير مؤمنان وصفشان كرد نجنگيم كه دستهاى از آنها [ديروز]
بر گروهى از مسلمانان هجوم برده و خدا را خشمگين كرده و زمين را با كردار
ناپسندشان تيره و تار ساخته و سهم نيكوى
[1] متن« و فيهم شوبة ...» و در شنهج[ و معهم شوب
...].
[2] در شنهج به جاى آن آمده[ فقال بعض بنى تيم
اللات بن ثعلبة يكى از افراد قبيله بنى تيم لات بن ثعلبه گفت].