responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 119

كار به شورى واگذار شود.

[معاويه و عبيد اللّه بن عمر]

و در حديث محمد بن عبيد اللّه، از جرجانى آمده است كه گفت:

چون عبيد اللّه بن عمر بن خطّاب در شام نزد معاويه آمد، معاويه به عمرو بن عاص پيام فرستاد و گفت:

«اى عمرو، خداوند با آمدن عبيد اللّه بن عمر به شام، عمر بن خطاب را براى تو زنده كرده، و من (مصلحت) چنان بينم كه او را به سخنرانى وا دارم تا شهادت دهد كه على قاتل عثمان است، و مراد ما از او حاصل آيد.» (عمرو بن عاص) گفت: نظر درست همان نظر توست. پس معاويه كس به دنبال او (ابن عمر) فرستاد و بيامد و بدو گفت: اى برادرزاده من تو از نام پدرت برخوردارى پس به ديده‌اى باز بنگر و به كامى تمام گشاده (به آوازى رسا) سخن گوى‌[1] كه مردم تو را امين مى‌شناسند و سخنت را باور مى‌كنند. پس [بر فراز منبر شو و] بر على دشنام گوى و گواهى ده كه به راستى او عثمان را كشته است. گفت: اى امير مؤمنان‌[2]، دشنامگويى من بر او كه على پسر ابى طالب است و مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم باشد (چگونه صورت بندد)؟ و در تبار او هم سخن نيارم گفت. و اما در دليرى او، بى‌گمان او دلاورى دشمن شكن است.

و اما روزگار (و رفتار) او همان است كه خود نيك مى‌دانى. (و من كلمه‌اى در اين موارد نتوانم گفت) ولى من ريختن خون عثمان را به گردن او وانمود خواهم كرد. عمرو [بن عاص‌] گفت: (اساس همين است) به خدا سوگند كه دمل را شكافتى‌[3] (و اصل خواهش ما را دريافتى).


[1] متن« و تكلّم بكلّ فيك» و در شنهج‌[ و انطق بمل‌ء فيك‌].

[2] متن« يا امير المؤمنين» و در شنهج‌[ ايها الامير اى امير،( فقط)].

[3] متن« اذا و اللّه قد نكأت القرحة بخدا اينك دمل شكافته شد» و در شنهج‌[ قد و ابيك اذن نكأت القرحه به حق پدرت سوگند اينك ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 119
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست