حجاج (بن صمّه) از اين
كه عنوان اميرى مؤمنان را به معاويه داده است به مردم شام مباهات مىفروخت.
[مدت نامهنگارى ميان
على و معاويه و عمرو]
نصر: صالح بن صدقه، از
اسماعيل بن زياد از شعبى كه گويد:
على در آغاز رجب از بصره
به كوفه آمد و هفده ماه در آن شهر بماند و در اين مدت نامهنگارى ميان او و معاويه
و عمرو بن عاص جريان داشت.
[بيعت مالك بن هبيره
با معاويه]
نصر گويد: در حديث عثمان
بن عبيد اللّه جرجانى است كه گفت:
بيعت با معاويه در مراحل
گوناگون انجام گرفت. مردم با وى به (صيغه شرط) مراعات كتاب خدا و التزام به روش
پيامبر او، بيعت كردند. پس مالك بن هبيره كندى- كه بدان روزگار مردى از مشاهير شام
بود و هنگام بيعت عام حضور نداشت- به خطبه ايستاد و گفت: «اى امير مؤمنان، (رسوم)
اين كشور را ناقص و گسسته كردى[1] و مردم را
تباه ساختى و زبانزد سفيهان نمودى. عرب ما را زنده به كردار مىداند نه زنده به
گفتار و ما با كارهاى بزرگ و گران خود گفتار اندك آريم[2]. پس دستت را پيش آر تا با تو، بر
آنچه دوست داريم و دوست نداريم[3]، بيعت كنم»
و نخستين عربى كه با او بدين صيغه (و لفظ) بيعت كرد مالك بن هبيره بود.
[1] متن به تصحيح قياسى« اخدجت» و در اصل به
تحريف[ اخرجت بيرون بروى].
[3] با توجه به مقدمهاى كه مالك بن هبيره پرداخته
و نيز بيان بعدى در شعر سكونى يعنى: به شرط آن كه آنچه ما دوست داريم بكنى و آنچه
ما خوش نداريم نكنى، كه در صورت اخير بيعت ما خود بخود فسخ شده تلقى مىشود.- م.