نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 83
ميشدم، زنان خود را بيرون ميكرد و تنها با من بود و چون براى
خلوت بمنزل من مىآمد فاطمه و هيچ يك از پسرانم را بيرون نميكرد، چون از او
ميپرسيدم جواب ميداد و چون پرسشم تمام ميشد و خاموش ميشدم او شروع ميفرمود، هيچ
آيهئى از قرآن بر رسول خدا (ص) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و
من بخط خود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن
را بمن آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را بمن عطا فرمايد، و از زمانى كه آن
دعا را در باره من كرد هيچ آيهئى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم
فراموش نكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و
آينده و نوشتهاى كه بر هر پيغمبر پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت بمن
تعليم فرمود و من حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر
سينهام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حكم و نور پركند، عرضكردم اى
پيغمبر خدا پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را در باره من كردى چيزى را
فراموش نكردم و آنچه را هم ننوشتم از يادم نرفت، آيا بيم فراموشى بر من دارى؟
فرمود! نه بر تو بيم فراموش و نادانى ندارم.
2-
محمد بن مسلم گويد بحضرت
صادق عليه السلام عرضكردم، چه مىشود مردمى را كه متهم بدروغ نيستند حديثى را با
واسطه از رسول خدا (ص) روايت ميكنند ولى از شما خلافش بما ميرسد؟ فرمود: حديث هم
مانند قرآن نسخ مىشود.
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 83