در ميان نهضتهاى انقلابى جامعهساز دنيا، در
كل تاريخ بشريت تا امروز، تنها نهضتى كه آغاز و رهبرى و جامعهسازىاش به دست يك
نفر انجام گرفته نهضت مقدس اسلام است. نهضتى كه يك ايدئولوژى و ايده جديدى را عرضه
كند و رهبر عرضه كنندهاش موفق شود كه عناصر سازنده جامعه را در طول دوران پررنج
قبل از در دست گرفتن قدرت (يعنى دوران مكه) بسازد و بعد با كمك آنها مدينه فاضله
اسلامىاش را كه براساس نظام جديد عقيده و عمل ساخته شده به وجود بياورد و خودش
شاهد به وجود آمدن آنجامعه باشد نه پيش از اسلام چنين نهضتى سراغ داريم و نه بعد
از اسلام. حتى در اين نهضتهاى مادى اجتماعى اقتصادى كه خواستار عدالت اقتصادى و
اجتماعى بودند و در قرنهاى اخير در دنيا موفق شدند جامعهاى را بر مبناى نظام خود
بسازند، شروع كننده يكى بود، عرضه كننده ايدئولوژى كس ديگرى بود، دبنال كننده كس
ديگرى بود، و سازنده جامعه هم شخصى ديگر. اين يكى از نقطههاى برجسته تاريخ اسلام
است كه نشان مىدهد چطور نهضت اسلام به سرچشمه فوق بشرى وحى مربوط بوده و از نيروى
غيبى، امداد گرفته است. يك چنين جامعه نمونهاى- كه حتى با توجه به زمانى كه براى
ساختنش به كار رفته تا امروز هم نمونه دومى ندارد- با مرگ رهبر و پيشواى الهىاش
در معرض خطر قرار مىگيرد. بعضىها مىپرسند، مگر پيغمبر نتوانست اين مسلمانها را
درست بار بياورد؟ مگر پيغمبر نتوانسته بود آنقدر آدم حسابى تربيت كند كه پس از
مرگش نگران جامعه نوساخته اسلام نباشد؟ اين سؤال را