2- قانون نابجاى قانونى: در جامعه طبقاتى بسيارى از قوانين عموميت
ندارد. نمونههاى آن را در مورد طبقه روحانى ملاحظه كرديد.
لاوى يهود از پرداخت ماليات معاف است حتى اگر خزانه مملكت نهى باشد.
برهمن هند نهتنها ماليات نمىدهد بلكه از مجازاتهاى سخت نيز معاف است. اگر مرتكب
خلافى شود كه مجازات آن براى ديگران اعدام است، اواعدام نمىشود؛ فقط پادشاه حق
دارد او را تبعيد كند.
برهمن حتى در عبادات نيز حريمهايى دارد. او مىتواند هيچيك از
فرائض دينى را انجام ندهد و به جاى آن پشتسر هم ودا بخواند.
در جامعههاى طبقاتى از اين گونه امتيازات حقوقى و قانونى براى طبقات
ديگرى از قبيل خاندانهاى سلطنتى، نظاميان، اشراف، مالكين، سرمايهداران بزرگ و
غيره نيز هست كه تودههاى مردم عادى و بىبهره از عناوين و القاب، نهتنها از آن
محرومند بلكه بايد فشار فراوان اين امتيازطلبى طبقات عالى را نيز تحمل كنند.
3- بسته بودن يك طبقه و ميراثى بودن عضويت در آن: عضويت در هر طبقه
از جامعههاى طبقات ميراثى است. عناوين و القاب و مناصب و مشاغل به ارث از پدر به
فرزند منتقل مىشود. يك نمونه بارز آن را در روحانيت يهود ملاحظه كرديد. مقام
روحانيت مخصوص يك خاندان، يعنى لاويين، فرزندان لاوى است كه يكى از اسباط
دوازدهگانه بنى اسرائيلاند. گاه نيز