اينكه از ماوراى بحار براى ما نام انتخاب
كنند، نبود. ولى آنها در قياس به نفس، مرتب در سخنرانيهايشان، در نوشتههايشان،
حتى در زبان محاورهاى مردمشان، به ما مىگويند «محمدانها». اين يكى از پايههاى
اسلام را كه «لا نفرق بين احد من رسله»
باشد، خراب مىكند. عدهاى از دانشمندانى كه با اين افراد آشنا بودند، تلاش كردند
تا از آن جلوگيرى كنند. خود من در اين چند سالى كه مخارج بودم سخت با اين مطلب
درگيرى داشتم. ميزان موفقيت ما در اين امر خوب بود، به طورى كه اين اواخر ديگر
آنهايى كه با ما سروكار داشتند قصه محمدانها را كنار گذاشته بودند و مىگفتند
«مسلم»؛ به طورى كه اينروزها در نوشتههاى اهل فن، كسى كه به جاى محمدانها،
«مسلم» يا «مازلم» بنويسد نشانه دقت اوست.
آنها براى اين مطلب اهميت قائلند. استاد دانشگاه و نويسنده دلش
مىخواهد عبارتى بنويسد كه اهل فن او را اهل بخيه بدانند. بنابراين، حالا ديگر
رقابت خوبى درست شده و بازار اين مطلب گرم شده است كه «محمدانها» از ادبيات مذهبى
و اجتماعى آنها كنار برود و به جايش «مسلم» و «مازلم» بيايد. در مورد مسأله آيين
هم كار شد. آيين ما اسلام است. ولى كلمه" اسلام" در نوشتههاى آنها خيلى
كم بود. مثلا به جاى اسلام مىگفتند «دين عرب». دين اسلام دين عرب نيست. قرآن
زبانش عربى است اما قرآنى عربى نيست. پيغمبر ما از عرب هست ولى پيغمبرى جهانى است.
ملاحظه كرديد كه آن نويسنده گفت، تا آخرين نفس براى خدايش و براى سعادتبخشى قومش
و بالاتر از آن، براى نجات همه