هم پيدا شده است، اما فعلا درباره ان
شاخهها بحث را روا نمىدانيم؛ نه اينكه نمىخواهيم بحث كنيم، بلكه اصلا روا
نمىدانيم كه بحثهاى اختلافى را مطرح كنيم. آنچه يك بحث اصولى و اساسى است. اين
است كه پيغمبر و امامى كه از طرف خدا و به فرمان خدا بخواهد به سمت پيشوايى منصوب
شود بايد قابليت اعتماد صددرصد داشته باشد. اين مسألهاى بسيار روشن است؛ مسألهاى
است اساسى و قاطع؛ مسألهاى است كه به عمل ما مربوط است و به همين جهت آن را مطرح
مىكنيم. اما از طرح شاخههاى آن نه فقط در اينجا بلكه در كل جامعه خوددارى خواهيم
كرد. چون طرح كردن اين شاخهها جز اينكه ما را از اصلها و ريشهها دور كند هيچ
ثمره ديگرى ندارد. و اين است آنچه ما لازم مىدانيم درباره ولايت الهى بگوييم و
بدانيم و بدان معتقد و بر آن آگاه باشيم. وقتى ولايت، ولايت الهى است، دايرهاش
بسى وسيع است، شرط آن هم بسى سنگين است. چون دايره وسيع است شرط هم سنگين است. اما
در بحث از ولايت الهى هم به سراغ شاخههاى ديگر رفتن را در جامعه اسلامى صحيح
نمىدانيم؛ نه طرح موافقش را، نه طرح مخالفش را. در اين زمينه آنچه اهميت دارد اين
است كه اين چيزى كه به عنوان تعليم قرآن و تعليم اسلام و تعليم خاص شيعه طرح
مىكنيم مسألهاى است كه اصولا قابل درك منطقى است و احتياجى به اين همه جار و
جنجال ندارد. سمت الهى براى اعتماد صددرصد ماست و اعتماد صددرصد را تنها به كسى
مىشود كرد كه از هر گونه انحراف مصون باشد. اينك به پرسشها پاسخ مىدهيم.