بشناسيم؛ ببينيم اين انسان و اين گروه از
انسانها در طول زندگى بيست ساله، سى ساله، چهل ساله اجتماعى خود چه راهى را
رفتهاند؛ چه گذشتههايى داشتهاند. اينقدر دهنبين نباشيم! اينقدر حالتبين
نباشيم! در شناخت شخصيتها و گروهها بايد عميقتر باشيم. آيا آقايى كه عمرى را در
خدمت به طاغوتها گذرانده، مىتواند با چهار شعار ملّتخواهى در ميان ما به راحتى
جا باز كند؟ و آيا چهراى كه عمرى را به ملتّخواهى واقعى و خدمت گذرانده، مىتواند
با گفتن دو جمله لگدمال بشود؟ حتى بالاتر از اين؛ چهرههاى اصيل را در جامعه ما به
آسانى مىتوان با بهتان و دروغ به لجن كشيد. چرا؟ چون ما از آن حس ششم
كمبهرهايم. ما از اين عادت پسنديده كمبهره هستيم كه هركس را در سيماى مجموع
اعمال و رفتار و بينش گذشته و حالش بشناسيم. من خطرهاى ناشى از بىاعتنايى به اين
اصل را در مراحل گوناگون زندگى امت خودمان با چشم مىبينم؛ لذا اجازه بدهيد كه با
همان تأكيد از آن سخن بگويم و دوستانمان را به اين نوع چهرهشناسيهاى اصيل عميق
دعوت كنم. فكر مىكنيد تلاش و تربيت براى اين نوع چهرهشناسى تا چه اندازه در
پيشگيرى از آنها مؤثر است؟
خيلى زياد! سرتاسر قرآن، آنجا كه از منافقين و دو روها و گاهى دو
شخصيتيها، سخن به ميان مىآيد، با تشويق مؤمنان به شناخت چهره نقاب بركنار رفته
اين زنگيان تيغ به دست همراه است. با اينكه قرآن روى هر دو اين وسيلهها سخت تكيه
و تأكيد كرده، اما بايد اعتراف كنيم كه امت اسلامى باز دچار آسيب اين گروه شد. بنابراين،
فكر كنيم كه بايد به