است؛ اما اينها فقط در اسم شبيه همند. انسان
محورى اسلام، اساساً اومانيسم اروپايى نيست؛ يك چيز ديگر است. «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّماواتِ وَ ما
فِى الْأَرْضِ».[1]
كسى كه قرآن و نهجالبلاغه و آثار دينى را نگاه كند، اين تلقى را بهخوبى پيدا
مىكند كه از نظر اسلام، تمام اين چرخ و فلك آفرينش، بر محور وجود انسان مىچرخد.
اين شد انسانمحورى. در آيات زيادى هست كه خورشيد مسخر شماست، ماه مسخر شماست،
دريا مسخر شماست؛ اما دو آيه هم در قرآن هست كه همين تعبيرى را كه گفتم- «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ»؛[2] همهى اينها مسخر شمايند- بيان
مىكند. مسخر شمايند، يعنى چه؟ يعنى الان بالفعل شما مسخر همهشان هستيد و
نمىتوانيد تأثيرى روى آنها بگذاريد؛ اما بالقوه طورى ساخته شدهايد و عوالم وجود
و كائنات به گونهاى ساخته شدهاند كه همه مسخر شمايند. مسخر يعنى چه؟ يعنى توى
مشت شمايند و شما مىتوانيد از همهى آنها به بهترين نحو استفاده كنيد. اين نشان
دهندهى آن است كه اين موجودى كه خدا آسمان و زمين و ستاره و شمس و قمر را مسخر او
مىكند، از نظر آفرينش الهى بسيار بايد عزيز باشد. همين عزيز بودن هم تصريح
شدهاست: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَم».[3] اين «كرمنا بنىآدم»- بنىآدم را
تكريم كرديم- تكريمى است كه هم شامل مرحلهى تشريع و هم شامل مرحلهى تكوين است؛
تكريم تكوينى و تكريم تشريعى با آن چيزهايى كه در حكومت اسلامى و در نظام اسلامى
براى انسان معين شده؛ يعنى پايهها كاملًا پايههاى انسانى است ...
حال براساس اينها يك نتايج عملى به دست مىآيد و وظايفى بر عهدهى
انسانهايى كه معتقد به اين مبانىاند، قرار مىگيرد. فرق نمىكند؛ چه حكومت
[1] - مگر نمىبينيد كه خدا هر چه را كه در آسمانها و
زمين هست رام شما كرد؟( لقمان: 20)