نام کتاب : نظام سياسى اسلام نویسنده : نصرتى، على اصغر جلد : 1 صفحه : 185
سخت مورد نياز حكومت بود، بااينحال به وى
اجازهى تحصيل ندادند. مغرب زمين هم كه از پيشينه طولانى تاريخى در تمدن و نظام
اجتماعى برخوردار بود، وضعى بهتر از ايران نداشت. مالكان بزرگ، خاندانهاى سلطنتى
و ارباب كليسا، حقوق اجتماعى و شهروندى را در انحصار خود داشته، طبقات پايين جامعه
و بردگان و زنان در محروميت كامل از حقوق شهروندى به سر مىبردند[1].
رسول خدا به روابط انسانى و مناسبات اجتماعى سازماندهى ديد دادند كه
در آن، هيچكدام از عوامل ثروت، خاندان و قبيله، رنگ پوست و نژاد، ملاك موقعيت
اجتماعى نبود و به راحتى ارباب و برده در يك صف كنار هم جا مىگرفتند؛ ازهمينرو،
پيش از همه، بردگان و قشر محروم و مستضعف جامعه به پيام آسمانى اسلام لبيك گفتند.
5. استقرار نظامات اسلامى
با تثبيت حكومت، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم به تدريج،
برقرارى سازوكارهاى متناسب با جامعه اسلامى و نظامهاى سياسى- اجتماعى لازم، را در
دستور كار خود قرار داد كه از آن ميان، مىتوان به جمعآورى و صرف زكوة، قضاوت در
حل مناقشات بين مردم، اعزام و نصب والى به مناطق و بلاد تابعهى حكومت مدينه،
سازماندهى نيروى نظامى و فرماندهى جنگها و سريّهها اشاره نمود.
سيستم حكومتى جديد، توجه خاصى به قدرت عالى مركزى داشت و حاكميت بر
جامعه اسلامى را از آن خدا مىدانست و پيامبر به عنوان فرستاده و حامل روحى و اجرا
كننده فرمان الهى، ولايت عينى جامعه را از طرف خداوند بر عهده داشت.
قضاوت در اختيار رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم بود و ايشان،
نزاع و نابسامانىهايى را كه امنيت جامعه را تهديد مىكرد، برطرف مىنمود. داورى
رسول خدا، تنها شامل مسلمانان[2] نبود؛
بلكه يهوديان مدينه، مشركان قريش و مردم يثرب را كه از ايشان تبعيت كردهاند، نيز
شامل مىشد[3].