مردمسالارى دينى نظامى است كه تنها در جامعه دينى و پس از آنكه
دينداران حاكميت دين را بر حيات اجتماعى و سياسى به ميل خود پذيرفته باشند، شكل گرفته
و سامان پيدا مىكند. از آنجايى كه يكى از عمدهترين و محورىترين تفاوتهاى نظام
مردمسالارى دينى با دموكراسىهاى رايج غربى، به مسئله رهبرى در اين گونه نظامها
ارتباط پيدا مىكند، لذا در اين مقاله تلاش به عمل خواهد آمد تا مقايسهاى در خصوص
جايگاه و نقش رهبرى در مردمسالارى دينى با دموكراسىهاى غربى به عمل آيد تا نقاط
اشتراك و افتراق اين گونه نظامها به خوبى مورد تدقيق و بررسى قرار گيرد. لازم به
يادآورى است كه هر جا در اين مقاله از نظام مردمسالارى دينى سخن به ميان مىآيد،
ويژگيهاى نظام جمهورى اسلامى ايران به عنوان مصداق بارز اين گونه نظامها مورد
اشاره قرار خواهند گرفت.
مدعاى نگارنده در بخش اول اين مقاله اين است كه در نظام مردمسالارى
دينى به مسئله رهبرى توجه و عنايت ويژهاى مبذول شده است و به خصوص از لحاظ