فهميد فمينيسم، براى مشكلاتى كه مردان در
خانوادهاش با آن مواجه مىشوند، چيزى براى گفتن ندارد، جهانبينىاش تغيير كرد.
او اكنون مىگويد كه از فشارهايى كه روى نسل پسرش وارد مىآيد، نگران است.
در دنياى جديد پسران احساس دلسردى مىكنند و زنان بهطور وحشتآورى
نسبت به مردان بىگذشت مىشوند. اين زنان بهخاطر ابراز چنين بياناتى، خشم
فمينيستهايى را برانگيختهاند كه آنها را متهم به خيانت به جنبش كردهاند. پولى
ياوند- آيزن دراث و سوزى اورباخ به روزاليند كووارد گفتهاند كه او از اقرار به
سلطهپذيرى و انقياد مداوم زنان توسط مردان خوددارى مىكند. متأسفانه، اين
سهلانگارى است.
فمينيسم، بهدليل تغيير افراطى در دستور كار موج دوم- تغيير از
جستجوى برابرى به اصرار بر تفاوت- تا اندازه زيادى به جنبش خود آسيب وارد كرده
است. در نسل اول و نيز در موج اول نسل دوم، پيام فمينيسم پيامى بود كه همه
مىتوانستند بازگو كنند. اما اين پيام جديد از لحاظ تئوريكى بسيار مبهم و نامفهوم
است، بسيار خودخواهانه است و اساساً آنقدر متناقض است كه نمىتواند كسى غير از
آنها را كه با اين ديدگاه رسمى آميخته شدهاند، جذب كند. فمينيسم، همانطور كه
قبلًا گفته شد منظره چندان خوشى ندارد و از اين مشكل رنج مىبرد، مشكلى كه هرگز هم
برطرف نخواهد شد. بهگفته «نوآمى وُلف»: «ما بايد كارى كنيم كه نفرت از خشونت
مردانه و جنسيتگرايى را از نفرت از مردان جدا كنيم.»