responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 296

پوشيده بماند[1].

آمدن باطنيان در زمين شام و مغرب و فساد ايشان‌

18- آمديم با حديث شام. پس پسر[2] عبد اللّه بن ميمون نام او احمد چون پدرش سوى بصره رفت و در سرّ هركسى را دعوت مى‌كرد و هم آنجا بمرد و جان ناپاك بدوزخ سپرد او برخاست و بشام شد و از شام بمغرب شد و آنجا سخن او روا نشد. باز بشام آمد و آنجا مقام كرد در شهرى كه آنرا سلمى گويند و ببزازى بنشست. او را پسرى آمد آنجا، محمّد نامش كرد. اين احمد فرمان يافت، روانش سوى دوزخ شتافت. محمّد پسرش خرد بود. پس برادرش سعيد بن الحسين بجاى او بنشست و بجانب مغرب شد و نام خود بگردانيد، خويشتن را عبد اللّه بن الحسين خواند و مردى را از اصحاب خويش كه او را ابو عبد اللّه محتسب گفتندى بنيابت خويش ببنو اغلب فرستاد و بنواحيى كه ايشان بودندى‌[3] و اهل آن نواحى را بدين مذهب خواند. و اين بنو اغلب بيشتر بباديه نشستندى و عدد اين قوم كه اين مذهب پذيرفتند بسيار شد. آنگاه فرمود كه «بعد از اين بشمشير كار كنيد و هركه را يابيد كه نه بر مذهب شما باشد بكشيد.» پس چنين كردند و خلقى بسيار از بنو اغلب گرد آمدند و آهنگ شهرها و ناحيتها كردند و مى‌ستدند. و مى‌كشتند و شهرها از پس يكديگر مى‌گرفتند تا بر بيشتر از بلاد مغرب پادشاه شدند. وزكرو[4] كه او را صاحب الخال گفتندى بر بعضى از شهرهاى شام پادشاه شد]331 a[ و سنّى بود و على و هسودان ديلمى بود و[5] سپاه‌سالار او بود. او را با لشكر شام ناگاه بر سر ابو عبد اللّه محتسب فرستاد.


[1] -+ و اللّه اعلم و هو احكم‌N

[2] - بس پصرN : بس سام بسرC : پسرP : پس‌K

[3] - و بنواحى كه ايشان بودندى‌N -:PCK

[4] - وزكروNM : وزكروك‌P :

وازكدرC : و آن‌K

[5] - بود وNP

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 296
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست