responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 245

سيستان بحضرت آمد و بى‌دستورى در شبستان كيكاوس رفت و سودابه را گيسو بگرفت و بدر كشيد و بشمشير پاره‌پاره كرد و كس را زهره آن نبود كه او را گفتى «نيك كردى» يا «بد.» پس جنگ را ميان دربستند و بكين خواستن سياوش بتركستان شدند و چند سالها جنگ مى‌كردند و چند هزار سر از هر دو جانب بريده شد. سبب همه كردار سودابه بود كه بر پادشاه مسلّط شده بود.

*** 6- و هميشه پادشاهان و مردان قوى‌راى طريقى سپرده‌اند و چنان زندگانى كرده كه زنان و وصيفتان ايشان را از دل ايشان خبر نبوده است و از بند و هوا و فرمان ايشان آزاد زيسته‌اند و مسخّر ايشان نشده‌اند چنانكه اسكندر كرد.

حكايت‌

7- در تاريخ آمده است كه چون اسكندر از روم بيامد و داراى بن دارا را[1] كه ملك عجم بود بشكست و دارا را هم در هزيمت خدمتكارى از آن او بكشت.

دارا دخترى داشت سخت نيكوروى باجمال باكمال و خواهرش همچنين نيكو بود و چند دختر از تخمه‌اى كه در ستر او بودند همچنين باجمال بودند. اسكندر را گفتند «شايد كه سوى شبستان دارا گذر كنى و آن ماه‌رويان پرى‌پيكران را ببينى خاصه دختر دارا را كه در حسن و نيكويى نظير ندارد.» و مقصود از اين سخن گويندگان را آن بود تا اسكندر دختر دارا را ببيند و چون بديدار نيكوست بى‌شك او را بزنى كند. اسكندر جواب داد كه «ما مردان ايشان را بشكستيم.]901 a[ نبايد كه زنان ايشان ما را بشكنند.» اجابت نكرد و در شبستان دارا نرفت.


[1] - راNP -:CK

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 245
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست