نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 178
معنويت در دنياى مادى گراى غرب، به ويژه در
نيمه دوم قرن بيستم كاملا برجسته بود. پس بحران معنا، متفاوت با بحران معنويت است.
البته از منظرى ديگر، مراد از بحران معنا، اعم از بحران معنويت است؛ يعنى با وجود
بحران معنويت، بحران معنا لزومى ندارد، ولى هركجا بحران معنا باشد، طبعا بحران
معنويت هم خواهد بود؛ يعنى تمام نظام ارزشى و معيارهاى شناختارى- ارزشى انسانها،
از جمله نظام معنوى انسانها دچار بحران مىشود.
بعد سختافزارى جهانى شدن
درباره جهانى شدن ديدگاههاى بسيار مختلفى وجود دارد، اما جهانى شدن
در نگاه من، شرايط يا ظرف تحول تاريخى است كه بر اثر تكنولوژىهاى ارتباطى پديد
مىآيد. جهانى شدن در معناى دقيق خود، بهnoitazilabolG شناخته مىشود؛ زيرا واژهnoitazilabolG كه از صفتlabolG به صورت فعل ساخته شده، بعد به صورت اسم
درآمده است.labolG
يعنى امر جهانى وezilabolG ot يعنى جهانى كردن. البته در زبان انگليسى اين فعل به دو صورت لازم
و متعدى به كار رفته است؛ يعنى هم خود به خود جهانى بشود (فعل لازم)، و هم اين كه
فاعل و مفعولى داشته باشد (فعل متعدى). با وجه متعدى، بايد تعبير جهانىسازى را به
كار برد، در حالى كه در وجه لازم، تعبير جهانى شدن درست است. اما با توجه به اين
كه مفاهيم موجود در علوم انسانى را- فارغ از بعد گرامرى و دستورى آنها- نظريهاى
شكل مىدهد كه به آن پديده نگاه مىكند، معتقدم كه برگزيدن واژه جهانى شدن بهتر
است.
در واقع، اين ويژگى زبان فارسى است كه براى ما اين شبهه به وجود آمده
كه چگونه معنا كنيم؛ جهانى شدن، جهانىسازى و يا جهانى كردن.
اما با نظر به واقع، جهانى شدن چيزى جز تحول در شرايط سختافزارى
نيست؛ يعنى به جهانى شدن مىتوانيم از دو منظر سختافزارى و نرم
نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 178