را" (ص. 265) خراج در اين معنى شامل
ماليات ارضى و ماليات سرانه هر دو مىشود ولى اصطلاحا بيشتر در معنى ماليات ارضى
بكار مىرود.
خراج
ماليات ارضى كه از سرزمينهائى كه بزور و جنگ فتح شدهاند گرفته
مىشود.
ارض خراجى مرادف ارض عنوه و در برابر ارض صلح بكار مىرود. بيشتر
بلاد مفتوحه در صدر اسلام (سواد و شام و ايران و مصر) از اين نوع بودند. از لحاظ
فقهى اين نوع زمين تعلق به عامه مسلمانان دارد و در مالكيت كسى در نمىآيد و خراجى
كه از مردم اين اراضى گرفته مىشود در حكم اجارهبهاست و لذا در صورتى همكه اين
مردم قبول اسلام كنند يا از كشت اراضى خوددارى نمايند خراج مقرر را بايد بپردازند.
اين است مفهوم اصطلاحى خراج در معنى اخص آن؛ اما در معنى عام كلمه خراج به مفهوم
ماليات سرانه نيز استعمال شده است.
خراج رؤوس
جزيه، ماليات سرانه. (ر. ك. خراج)
خراج مقاسمه
قرار داير بر تقسيم محصول در اراضى خراجى مانند آنكه نصف يا ثلث محصول
به عنوان خراج به دولت داده شود.
خراج وظيفه
قرار داير بر پرداخت معين و مقطوع ماليات در اراضى خراجى؛ مثلا بابت
هر جريب زمين يك يا پنج درهم به دولت داده شود. خراج وظيفه در برابر خراج مقاسمه
است كه به شرح مذكور در بالا براساس تقسيم محصول زمين بين دولت و مؤدى برقرار
مىشود.
خروار
" هر خروار سيصد من است." (ص. 237)
خسك
گياه گزنده خاردار. خارهاى سه گوشه كه از آهن سازند و در سر راه دشمن
اندازند.
خسك
بر پراگند بر گرد دشت
كه
دشمن نيارد بر آنجا گذشت
فردوسى
خطابيه
پيروان ابو الخطاب محمد بن ابى زينب اسدى كه در حق امام صادق (ع) غلو
مىكرد و امام بيزارى خود را از او اعلام نمود. ابو الخطاب كه نخست امام صادق را
خدا مىخواند بعدها خود نيز به دعوى امامت برخاست و جان برسر اين دعوى باخت.