اعتقاد كند وجوب آنچيزى كه واجب نيست
باجماع همچو نماز ششم و روزه شوال يا روزى از آن.
قسم دوم اقوالى است كه متعلق باصول اعتقادات نيست مثل آنكه نسبت كند
عائشه رضى اللّه عنها را بفاحشه، يا دعوى پيغمبرى كند در زمان ما، يا تصديق كسى
كند كه او دعوى پيغمبرى مىكند، يا مسلمان را گويد كه اى كافر، بىتأويلى. و امثال
آن بسيار است، و در كتب حنفيّه اعتناى تمام در تفصيل آن واقع شده و علماى شافعيه
رجوع بدان كتب كردهاند، زيراكه در اكثر موافقت واقع است در اصول.
و اما فعلى كه موجب كفر مىگردد آن فعلى است كه از تعمد و استهزاى
صريح باشد بدين، همچو سجود از براى صنم يا آفتاب، و انداختن مصحف در قاذورات يا
مكان قذر، و سحرى كه در او عبادت آفتاب باشد و مانند آن. و اگر بگويد ابو بكر از
صحابه نيست كافر گردد. و قطع بايد كرد بتكفير هركه بگويد قولى كه توصّل خواهد بدان
قول بتضليل امّت يا تكفير صحابه، و بتكفير هر فاعلى كه كارى كند كه آنكار صادر
نمىگردد مگر از كافر، همچو سجود صليب يا آتش يا رفتن بكنايس با اهل آن و به زىّ
ايشان از زنارها و غير آن.
و هركه سبّ ابو بكر و عمر كند كافر گردد بر قول مختار از مذهبين. و
هر كه گويد كه قرآن مخلوق است يا روح قديم است كافر مىگردد. و هركه دعوى كند كه
ربوبيت گاهى كه ظاهر شد عبوديت باطل مىگردد و مراد او رفع احكام باشد كافر
مىگردد. و هركه گويد من فانى مىگردم از صفات ناسوتى و بازمىگردم بصفات لاهوتى
كافر مىگردد. و هركه گويد ولى افضل است از نبى، يا ائمه افضل از پيغمبرند كافر
گردد. و هركه گويد خداى تعالى در صورت صاحب حسنات حلول مىكند كافر مىگردد. و
هركه گويد سماع غنا از دين است و آن انفع است قلوب را از قرآن كافر گردد. و تفاصيل
الفاظ كفر را از كتب اصحاب مذهبين طلب كنيد، و غرض اينجا اشارت بأمهات امورى است
كه مسلمان بدان مرتد مىگردد و اللّه اعلم. اكنون بيان احكام مرتدين كنيم و كيفيت
ثبوت رده و