به دستور كنسول انگليس در بوشهر دكتر جكسون كه پزشك قرنطينه نيز بود،
با حفظ سمت، به سمت كفيل كنسول انگليس در لنگه
1 تعيين شد. 2
* درگيرى مدير روشنايى چراغبرق با يكى از مأمورين بلديه
امروز موقع غروب هنگامى كه موسيوفليكس «مدير روشنايى چراغبرق» 3 به همراه همسرش، سوار بر كالسكه قصد عبور از خيابان چراغبرق 4 را داشتند يكى از مأمورين بلديه به دستور بلديه مبنى بر ممانعت از
عبور و مرور وسايل نقليه سعى كرد براساس وظيفهاش از ورود او جلوگيرى كند ولى
موسيو «فليكس» با شلاق چندين ضربه به سر و صورت مأمور زد. در پى اين درگيرى مردم
اطراف آنان جمع شدند ولى فليكس بدون توجه، به مسير خود ادامه داد. 5
* ورود حاجى احمد كسمايى و سردار محيى به انزلى
حاجى احمد كسمايى و سردار محيى دو تن از سران جنبش جنگل كه دو ماه
پيش به باكو رفته بودند به همراه چند نفر قفقازى كه داوطلب پيوستن به نيروهاى
ميرزا كوچك خان بودند، به بندر انزلى وارد شدند.
6
______________________________
(1). لنگه در جنوبشرقى لار و جنوبشرقى
بندر بوشهر واقع شده و از طريق راه شوسه به دو شهر مزبور و بندرعباس ارتباط دارد و
از شمال به بستك، از جنوب به خليجفارس، از غرب به بخش گاوبندى لار و از شرق به
بندرعباس محدود مىباشد.
(2). مراسله سفارت انگليس به وزير خارجه،
16/ 6/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1300 ك 57، پ 20، ص 28.
(3). پيش از آنكه در خيابانها و معابر و
بازار تهران، چراغهاى گازى و بعدها چراغهاى برقى به كار بيافتد، اكثر معابر و
گذرگاهها و خصوصا محلات و بازار، شبها به وسيله فانوسهاى فيتيلهاى و پيهسوز و
چراغ باصطلاح موشى روشن مىشد، پيهسوزها با روغن و پيه روشن مىگرديدند و
فانوسها را با نفت مىافروختند. اين چراغها يك نفر متصدى داشت كه شبها آنها را
روشن كرده و صبحها خاموش مىنمودند.
فانوسها تحت كنترات شخصى به نام حسين خان چراغچى بود كه سردسته
چراغچيها بود و آنها را استخدام مىكرد و اگرچه در ابتدا ايشان را با روزى چهار
قران مزد استخدام كرده بود ولى در اين اواخر پولى به آنان پرداخت نمىكرد بلكه مبلغى
روزانه دستى مىگرفت كه صورت باج را داشت و اين جماعت ناگزير از دزدى نفت و
فتيلهفروشى و لولههاى آنها و تعويض لولههاى ناقص جاى خالى اجرت روزانه را پر
مىكردند، تا اينكه كارخانه گاز تأسيس گرديد كه ابتدا در خيابان چراغبرق
(اميركبير) به راه افتاد.
طرز كار اين كارخانه چنين بود كه ديگهاى دردارى كه درهايشان با پيچ
و مهرههائى باز و بسته مىشد در آن كار گذاشته بودند و از آن لولههايى به اطراف
كشيده شده بود كه لولههاى عمدهاش به خيابان ناصرخسرو (ناصريه) و در اندرون جريان
پيدا مىكرد و در همين وقت عدهاى چراغچى با ميلههاى بلند مشتعل، فانوسهاى مخصوص
گازى را كه به ديوار نصب شده بود روشن و يا خاموش مىكردند.
اولين كارخانه برق به وسيله حاج امين الضرب اصفهانى (مهدوى) به كار
افتاد. حاج امين الضرب كه تاجر حسابگرى بود قبلا نيز ضرب مسكوكات را به عهده داشت.
وقتى جزو ملتزمين مظفر الدين شاه به روسيه رفت، روزى هنگام قدم زدن در خيابان چشمش
به كارخانه برق افتاد كه شهر را روشن مىكرد، وى چنان مجذوب روشنائى برق گرديد كه
تصميم گرفت او نيز يك چنين كارخانهاى را در دار الخلافه تهران داير نمايد و به
همين منظور ابتدا امتياز آن را از مظفر الدين شاه گرفت. كارخانه حاج امين الضرب
فقط چهار صد كيلووات نيروى برق داشت كه مىتوانست قسمتى از خيابانهاى دار الخلافه
را روشن نمايد. شب اول كه كارخانه برق حاج امين الضرب به كار افتاد و خيابانهاى
لالهزار، سعدى و شاهآباد سابق و چراغبرق روشن شد، مردم دار الخلافه از همهجا
براى تماشاى واقعهاى شگفتآور و عجيب به اين خيابانها آمدند. حتى چند نفر از
مردم قشرى مىگفتند، دنيا ديگر به آخر رسيده و اين روشنائى از قدرت شيطان است!
جشن آغاز به كار اولين كارخانه برق ايران در سال 1322 ق، در تهران
برگزار شد. (دار الخلافه تهران، ص 185- 187).
(4). چراغبرق از خيابانهاى قديمى و مركزى
تهران بود كه از ميدان سپه توپخانه (امام خمينى) به طرف سرچشمه و سهراه امين حضور
امتداد داشت.
اين خيابان بعدها خيابان اميركبير نامگذارى شده است. (م).