نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 198
هيئت ميسيونرى آمريكا براى مطالعه در احوال
مسيحيان آذربايجان به ايران آمدند. اين در حالى است كه هيئت اعزامى پيشين، كار در
ميان مسلمانان ايران را صلاح نمىدانست. اسميت پس از بازگشت به آمريكا در گزارشى
به هيئت ميسيونرى درباره آسورىهاى اروميه نوشت: «مزرعهاى كه در اينجا موجود است
به نظر من آماده حصار مىباشد. اينجانب در تمام مسافرت خود، مردمى نديده است كه به
اندازه آسورىهاى ايران حاضر به قبول انجيل مسيح باشند».
گزارش اسميت، جمعيت مبشرين پروتستانى مذهب آمريكا را بر آن داشت تا
كشيشى به نام «جوستن پركينز» را براى تبليغ روانه آذربايجان سازد. وى با پزشكى به
نام «آساهل كوانت» همراه با همسرانشان وارد اروميه شدند.
با وجود اين چون تبليغات ميسيون براساس مذهب پروتستان بود، خشم
كاتوليكها برانگيخته شد و در كار پركينز دشوارىهايى پديد آمد. پركينز براى رهايى
مدرسه خود از تعرض كاتوليكها، به يارى ملك قاسم ميرزا، عموى محمد شاه كه به او
انگليسى آموخته بود، فرمانى از شاه گرفت تا به آسودگى به كار خود بپردازد.
پركينز در 1846 م. (1225 ش) دبستان خود را به خارج اروميه انتقال داد
و آن را به يك مدرسه شبانهروزى تبديل كرد.
كمى پيش از آن، يعنى در ماه مارس 1838 م، خانم گرانت همسر يكى از
پزشكان دستگاه ميسيونرى كه زبان تركى آذربايجانى را به خوبى فراگرفته بود، دبستان
دخترانهاى تأسيس كرد كه فقط چهار شاگرد آسورى داشت.
خانم گرانت يك سال پس از آن درگذشت و به جاى او دوشيزه «فيدليافيسك»
از آمريكا به اروميه وارد شد. (1843 م، 1221 ش) فيسك مدرسهاى شبانهروزى تأسيس
كرد تا در محيطى مطمئن و به دور از تأثيرات خانواده، تعليمات انجيل را آموزش دهد.
ميسيون نيز براى تشويق خانوادهها پرداخت هزينه خوردوخوراك شش نفر دانشآموز اين
مدرسه را به عهده گرفت. بدين قرار، پس از گذشت دو سال تعداد شاگردان مدرسه به چهل
تن رسيد. در اين هنگام ميسيون نيز از پرداخت هزينه تحصيل بچهها سر باز زد.
ميسيون علاوهبر مدارسى كه در اروميه داشت، مدارس ديگرى در روستاها
احداث كرد.
در همه اين مدارس، علوم جديد، زبان انگليسى، تعليمات دين مسيح و
مختصرى زبان فارسى تدريس مىشد.
پركينز، مؤسس ميسيون ايران در آخرين روز سال 1869 م، 1248 ش، پس از
36 سال اقامت در ايران درگذشت. با مرگ او نخستين مرحله از خدمات ميسيونرهاى
پروتستان در ايران به انجام رسيد. همزمان با مرگ پركينز، هيئت مركز ميسيون در
آمريكا تصميم گرفت، دامنه فعاليت خود را در ايران گسترش دهد. ازاينرو، نام
«ميسيون براى نسطوريان ايران» به «ميسيون آمريكايى در ايران» مبدل شد و توجه
ميسيون به نقاط ديگرى چون تهران، تبريز و همدان معطوف گشت.
در 1872 م/ 1250 ش، يك هيئت ميسيونرى آمريكايى به رياست «جيمز باست»
مأمور تشكيل شعبه ميسيون در تهران يا همدان گرديد. باست، پس از بررسىهاى
همهجانبه، تهران را برگزيد و پس از ورود به اين شهر، به فراگيرى زبان فارسى
پرداخت. در آن هنگام ارمنىهاى ساكن پايتخت، دبستان كوچكى داشتند كه هزينه آن از
رهگذر شهريه دانشآموزان تأمين مىشد. در 1251 ش، ميسيون دبستان ديگرى براى ارامنه
در نزديك دروازه قزوين احداث كرد. اين مدرسه كه در آغاز فقط ده شاگرد داشت، نخستين
پايه دبيرستان البرز به شمار مىآيد.
در 1885 م/ 1264 ش، ميسيونر «اسموئل وارد» از آمريكا به تهران آمد.
همان وقت ميسيون در خيابانى كه بعدها قوام السلطنه ناميده شد (30 تير كنونى) زمينى
خريد تا ساختمانى براى تأسيس يك مدرسه در آن بنا كند. گفتنى است كه كلنگ اين ساختمان
را ناصر الدين شاه به زمين زد. پس از انجام كار، طبقه دوم ساختمان به آقاى وارد و
خانوادهاش واگذار شد تا در آن زندگى كنند. طبقه اول به محل مدرسه اختصاص داده شد
و پانزده نفر دانشآموز مدرسه دروازه قزوين نيز به آنجا منتقل شدند. در ضمن چند
كودك يهودى هم در مدرسه پذيرفته شدند. در آن حال، مدرسه شش كلاس و پنجاه دانشآموز
داشت. به تدريج در ميان برخى از خانوادههاى مسلمان اين تمايل پيدا شد كه كودكان
خود را به آن مدرسه بفرستند.
دوره تحصيل در اين مدرسه هفت سال بود و در آن، گذشته از انگليسى،
فارسى و عبرى نيز تدريس مىشد. با گذشت زمان بر وسعت مدرسه و تعداد شاگردان همچنان
افزوده مىشد، تا آنجا كه در سال تحصيلى 76- 1275 ش، يكصد و سى و چهار دانشآموز
در آن تحصيل مىكردند كه نيمى از آنان مسلمان بودند.
در 1898 م/ 1277 ش، اسموئل وارد از ايران به آمريكا رفت و به جاى او
دكتر «ساموئل جردن، به تهران اعزام شد. در آن هنگام دبستان مزبور، شش كلاس براى
دانشآموزان مقطع ابتدايى داشت. جردن در آغاز كار دو كلاس دبيرستانى به آن افزود و
سرانجام موفق شد دبيرستان با شش كلاس ايجاد كند. به اين ترتيب در 1913 م/ 1292 ش،
ايران داراى دوره كامل دوازده ساله آموزش ابتدايى و متوسطه شد.
براى توسعه دبيرستان مزبور، در سال 1292 ش، زمين بزرگترى به مساحت صد
و پنجاه هزار ذرع خريدارى شد. اين زمين كه از يوسفآباد تا خيابان پهلوى سابق (ولى
عصر فعلى) امتداد داشت، از املاك بهجتآباد و جزو مرده ريگ ميرزا يوسف خان مستوفى
الممالك بود. ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك و شوهر دخترش شاهزاده جلال الدوله اين
املاك را در بانك شاهنشاهى انگليس به گرو گذاشته بودند. ميسيون آمريكايى همين زمين
را از بانك خريد؛ اما بر سر تعيين حدود املاك مزبور با مشكلاتى مواجه شد. از آن
جمله ميرزا هاشم آشتيانى كه خود را براى زمينهاى بهجتآباد سهيم مىدانست و سندى
هم براى گرفتن حق در دست داشت، بر ضد آمريكايىها اقامت دعوا كرد.
على اكبر داور، از سوى آمريكايىها به حمايت فراخوانده شد، او هم
پنجاه و چهار هزار ذرع از زمينهاى خريدارى شده را به ميرزا هاشم واگذار كرد.
همچنين ميرزا حسن خان مستوفى الممالك نسبت به زمينهايى كه با نام
اراضى جلاليه خريدارى شده بود، اعتراض داشت كه سرانجام با ميانجىگرى ارسلان
خلعتبرى و به خاطر اهداف تربيتى آمريكايىها، از اعتراض خود چشم پوشيد. پيش از اين
گفته شد كه دكتر جردن پس از ورود به ايران، رياست مدرسه هشت كلاسهاى را به عهده
گرفت كه ارزش گواهينامه آن برابر با گواهينامه دوره متوسطه بود. حال درخور يادآورى
است كه در همين هنگام بود كه مدرسه آمريكايى راه خود را يافت و برآمد و بلندآوازه
شد.
اين مدرسه پس از انتقال به محل ساختمان كنونى دبيرستان البرز 1308 ش،
با داشتن نهصد دانشآموز در شمار يكى معروفترين و مهمترين مدارس كشور درآمد.
دكتر جردن در واقع بنيانگذار اصل كالج البرز است و چهل دو سال تمام
1899- 1940 م 1278- 1319 ش، در ايران بهسر برد و به خوبى با فرهنگ و ادب اين كشور
آشنا شد. سرانجام دولت ايران در سال 1312 ش، مدارس ابتدايى خارجيان از جمله مدارس
آمريكايى را تعطيل كرد و به دنبال آن در سال 1319 ش، نيز مدارس متوسطه را به
تعطيلى كشاند. از آن پس ميسيون آمريكايى مدرسه مختلطى به نام «كامينتى اسكول»
تأسيس كرد و به اداره آن پرداخت و چون با وجود يك مدرسه به اهداف خود دست
نمىيافت، دو مؤسسه ديگر به نامهاى «ايران بتيل» و «بنياد البرز» را تأسيس و به
آن اضافه كرد.
(گنجينه اسناد، دفتر چهارم، زمستان 1372، ص 2720؛ جهت اطلاع بيشتر ن
ك به: تاريخ ميسيون آمريكايى در ايران، ص 1 و 4 و 5 و 37؛ تاريخ روابط ايران و
ممالك متحده آمريكا، ص 52 و 58؛ تاريخ رضائيه، ص 236 و سدهنامههاى دبيرستان
البرز در سالهاى 29- 1328 و 1354).