responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب    جلد : 1  صفحه : 27

بعد كُت را در مى‌آورد.

دكتر پروانه در حالى كه به مبل تكيه داده، پيپ خود را روشن مى‌كند.

دكتر پروانه: مهندس! من در هر صورت به قصه، علاقه‌مند شدم تا ببينم اوضاع از چه قرار است و قضيه به كجا مى‌كشد؟

مهندس: ببين دوست عزيز! من با گروه‌هاى سياسى زندگى كرده‌ام، زندان رفته‌ام، آويزان شده‌ام، فريب خورده‌ام، لو رفته‌ام، گرفتار شده‌ام، اين است كه از گرفتارى‌هاى جديد در اين‌جا واقعاً واهمه دارم، خصوصاً اين‌كه در اين‌جا آقايان براى تنبيه ما، خيلى بهانه لازم ندارند؛ تو كه زندان نرفته‌اى نمى‌دانى اسير پليس امنيتى شدن چه مزه‌اى دارد. اما من بدترين آن‌ها را چشيده‌ام.

(مهندس غرق خاطره مى‌شود)

جوانى در حال خروج از محوطه دانشكده فنى به سمت خيابان شاه‌رضا است؛ كه جوانى ديگر به دو نفر مأمور سبيلوى ساواك، با ايما و اشاره علامت داده مى‌شود كه خودش است؛ پس از خروج وى از دانشكده و ورود به يكى از كوچه‌هاى اطراف چند مأمور ساواك وى را دستگير مى‌كنند.

در بازجويى و تفتيش منزل، تعدادى اعلاميه‌هاى امام خمينى، كتاب «حكومت اسلامى» و يكى دو جلد كتاب «ابوذر» و «آرى، اين‌چنين بود برادر!»، يافت مى‌شود.

در بازجويى شكنجه مى‌شود و مفصل كتك مى‌خورد اما مأموران توصيه مى‌كنند به گونه‌اى بزنيد كه آثار را نتواند به كسى نشان دهد. لذا تنقيه آب جوش و اتصال شوك عملى مى‌شود.

بازگشت به منزل يزدان پناه‌

پروانه: پس مهندس، تنقيه آب جوش هم شدى؟!

يزدان‌پناه: خدا نصيب گرگ بيابان نكند آن وقتى كه وزنه مى‌بندند و يا بدتر

نام کتاب : راز درخت سيب نویسنده : توكلى، يعقوب    جلد : 1  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست