نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 389
اجتماعى، فرضا ضرورت تعيين حاكم از طرف
خداوند، از اين جهت منتفى گردد، ولى فلسفههاى ديگرى كه تعيين الهى را لازم و
ضرورى مىشمارد، براى اثبات انتصاب، همچنان به قوت خود باقى است.
ضرورت نصب در پيشوايان معصوم عليهم السّلام
براى حكومت رسيدن «معصوم»، تعيين الهى، تنها راه ممكن است و هر چند،
نصب تلازمى با عصمت ندارد، ولى عصمت، از نصب انفكاكناپذير است؛ زيرا عصمت يك
امتياز و ويژگى پنهان است كه براى انسانهاى عادّى و از راه تأمل در رفتار شخص،
قابل درك و تشخيص نيست و حتى به صرف اينكه از فردى گناه و معصيتى سرنزده باشد،
نمىتوان او را معصوم دانست، بلكه عصمت، ريشه در قداست و طهارت روح دارد و كسى
مىتواند آنرا تشخيص دهد كه بر سرّ و ضمير انسان، آگاه و از اعماق روح او باخبر
باشد. ازاينرو، هرگاه كه عصمت براى امام ضرورى است، چارهاى جز تعيين معصوم از
طرف خداوند نمىباشد.[1] البته از
اين نكته دقيق نبايد غفلت كرد كه عصمت، هر چند تعيين الهى را لازم و ضرورى
مىنمايد، ولى اين تعيين، تنها در حدّ نصّ الهى به اثبات مىرسد؛ بدين معنا كه
تشخيص مردم، براى شناخت امام كافى نيست؛ ولى پس از آن، نوبت به نصب مىرسد؛ يعنى
در جايگاه حاكم و فرمانروا قرار گرفتن. نصّ بر عصمت، از مقوله اخبار است،
درحالىكه نصب از مقوله انشا است، و از اينكه اوّلى نياز به اخبار از عالم غيب
دارد، لزوم استناد انشا را هم به حق تعالى نمىتوان اثبات كرد، بلكه بايد با دليل
ديگرى ضرورت جعل حاكم را از طرف خداوند تبيين نمود، پس از اين موضوع كه چه كسى
اصالتا حق حكومت دارد و اين حق از كجا به حاكم واگذار و اعطا مىشود، يك بحث است،
و اين موضوع كه چه كسى لياقت و شايستگى حكومت را دارد و چگونه مىتوان او را
شناسايى كرد، بحث ديگرى است. و اين دو موضوع را