نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 247
از صاحب مواقف مىگويد:
الامامة رياسة عامة فى امور الدين و الدنيا، خلافة عن النبى.[1] محقق لاهيجى، اين تعريف را در ميان فرق اسلامى، از شيعه و سنّى،
مورد اتفاقنظر مىداند[2]:
بدان كه امامت، رياستى است بر جميع مكلفين در امور دين و دنيا بر
سبيل خليفگى از پيغمبر، و اين تعريف كه كرديم مر امامت را، مسلّم است ميان جميع
فرق از اهل اسلام و كسى را در معناى امامت خلافى نيست.[3]
ازاينرو، مىتوان گفت كه هيچيك از طوايف مسلمين، جدايى رهبرى دينى، از رياست دنيوى
را نپذيرفتهاند. اين نظريه، در وحدت و يگانگى رهبرى، بر مبناى اصولى چند است:
الف) دين ناظر به زندگى است، بلكه در حقيقت، اسلام چيزى جز شيوه
زندگى كردن مطابق خواست خداوند نيست. ازاينرو، دين در لحظهلحظه آنچه انجام
مىدهيم، برمىسازيم، مىانديشيم و احساس مىكنيم، جريان دارد. و چون دين به صورت
كلى يا جزئى دربر گيرنده همه جريانات و جوانب زندگى انسان است، هيچ امرى از حوزه
شمول و اطلاق آن خارج نمىماند، و هيچ چيزى كه از قلمرو دين مقررّ و مقدّر شده از
جانب خداوند بيرون باشد، وجود ندار.[4] پس چون
براى دين، حوزهاى جدا و بيرون از زندگى نمىتوان درنظر گرفت، رهبرى دينى، بدون
رهبرى دنيو، قابل تصور نمىباشد. و آنجا كه دين، خارج از صحنه زندگ دنيا قرار
گرفته باشد، در حقيقت و ماهيت دين، مسخ و دگرگونى صورت گرفته است.
[1] - قوشجى، شرح تجريد، ص 365. مير سيد شريف جرجانى
نيز امام را چنين معرفى مىكند:« الامام: هو الذى له الرياسة العامة فى الدين و
الدنيا جميعا»( تعريفات، ص 16) و ماوردى مىگويد:« الامامة موضوعة لخلافة النبوة
فى حراسة الدين و سياسة الدنيا»( احكام السلطانيه، ص 5).