دوره پهلوى اول (1320- 1304) را مىتوان دوره خصومت شديد عليه فرهنگ
اسلامى و نهادهاى دينى دانست كه اين امر نيز واكنش اساسى متدينان را بهدنبال داشت
و پس از آن در روند تكاملى الگوى تعالى تأثير نهاد. هرچند استبداد رضاخان راه را بر
هرگونه جنبش و اعتراضى مسدود كرد، علماى دينى تلاش كردند به هر طريق اين راه
پيموده شود. بدينترتيب، فعاليت در اين دوران در قالب تحركات فرهنگى و ايجاد بستر
براى رشد فرهنگى جامعه نمود يابد.
تأسيس حوزه علميه قم به كوشش آيتالله شيخ عبدالكريم حائرى يزدى را
مىتوان در اين راستا تلقى كرد كه عمدهترين نتيجه آن، انتقال مركزيت مرجعيت شيعه
از حوزه علميه نجف به اين حوزه بود كه تأثيرات بسيارى بر جامعه و مردم ايران برجاى
نهاد.[1] ديرى
نپاييد كه اين حوزه در مبارزه با افكار كمونيستى و اقدامات ضددينى رضاشاه معروف شد
و خلأ موجود در پاسخگويى به پرسشها و نيازهاى جامعه در امور دينى را پر كرد.
آيتالله حائرى شكل ديگرى از مبارزه نهاد دينى را پديد آورد كه
پىريزى حركت فرهنگى حوزوى و اصيل شيعى در برابر امواج فزاينده و مخرب غربگرايى
بود. اگر علماى پيش از وى در بُعد سياسى و انقلابى با دو ضلع استعمار و استبداد
درگير بودند، او به ضلع سوم، يعنى لائيتيسمِ در حال پيشروى توجه كرد و بهعنوان
جبهه اصلى در برابر دين، به مقابله با آن پرداخت. بىگمان تقويت فرهنگ دينى ازسوى
آيتالله حائرى بعدها سبب تفوق انديشه دينى بر سكولاريسم شد.[2]
از رويدادهاى مهم ديگر عصر حكومت رضاشاه، قيام مسجد گوهرشاد در تير 1314 است.
ماجرا از اين قرار بود كه يكى از علماى مشهد به نام آيتالله حسين قمى در اعتراض
به ترويج كلاههاى اروپايى به تهران آمد تا شكايتش را به رضاشاه تسليم كند، اما او
دستگير و زندانى شد. در واكنش به دستگيرى وى، تجمعات اعتراضآميزى در مسجد گوهرشاد
مشهد