responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 132

دولت عشق‌

گفت: فقيرم.

گفتند: نيستى.

گفت: فقيرم! باور كنيد.

گفتند: نه! نيستى.

گفت: شما از حال و روز من خبر نداريد.

و حال و روزش را تعريف كرد. گفت كه چقدر دستهايش خالى است و چه سختى‌هايى شب و روز مى‌كشد. ولى امام هنوز فقط نگاهش مى‌كردند.

گفت: به خدا قسم كه چيزى ندارم.

گفتند: صد دينار اگر به تو بدهم حاضرى بروى و همه جا بگويى كه از ما متنفرى؟ از ما فرزندان محمد صلى الله عليه و آله.

گفت: نه! به خدا قسم نه.

- «هزار دينار؟»

- نه! به خدا قسم نه.

- دهها هزار؟

نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 132
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست