(1) «ولايت»- بكسر واو- در اصطلاح فقها به معناى سلطه بر غير به حكم
عقل يا شرع در بدن يا مال يا هر دو، اصالتا يا عرضا مىباشد.[1]
منظور از «ولايت عرضى» اين است كه ولايت از ديگرى به شخصى انتقال يافته باشد؛
مانند ولايت قيّم از طرف پدر.
د- تفكيك ميان حق و ولايت
(2) حق: سلطه انتفاع است.
ولايت: سلطه نفعرسانى است.
«ولايت»- به مفهوم سرپرستى- سلطهاى است مشروط و نه مطلق، بر خلاف
«حق» كه سلطه مطلقه است. بدين معنا كه «ولى» در مقام انجام وظيفه ولايت خود،
مىبايست كه مصالح «مولى عليه» را در نظر بگيرد و بدون آن، ولايتش نافذ نيست؛ زيرا
متبادر به ذهن از لفظ «ولى»- به معناى سرپرست- سلطه نفعرسانى و مسئوليت است نه
انتفاع، بر خلاف «حق» كه سلطه انتفاعى است.
از باب مثال در مقايسه بين ولايت قيّم بر ايتام و حق زناشويى بين مرد
و زن مىتوان اين فرق را به وضوح دريافت؛ زيرا قيمومت بر ايتام، محدود به مصالح
آنان است بدين معنا كه قيّم آنگاه مىتواند در اموال صغار تصرف كند كه به مصلحت
ايشان باشد:
... وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ
أَحْسَنُ ...*.[2] اما در حق
استمتاع زوج از زوجه، جنبه انتفاعى زوج در نظر گرفته شده، همچنانكه متقابلا در حق
نفقه، جنبه انتفاعى زوجه مراعات شده است و مصلحت طرف مقابل در هيچيك مطرح نيست و
تمامى حقوق بر همين اساس و پايه است مگر آنكه به حدّ اضرار به طرف برسد.
(3) خلاصه آنكه: معنا و مفهوم «سرپرست» سلطه مقيّد است نه مطلق؛ يعنى
سلطهاى است