در اين نظام اولًا طبقات وضعيت سربستهاى داشته و به هيچ روى امكان
ترقى از طبقهاى به طبقه ديگر وجود نداشت. ثانياً طبقات فراتر امتيازات فراتر و
طبقات فرودست محدوديتهاى بيشترى داشتند و جز كار و بردگى بهرهاى نصيب شان
نمىشد. ثالثاً امتيازات و محروميتهاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و نسل به نسل به
اجبار و بدون امكان تغيير تداوم مىيافت.
پنج. افسانهگرايى و بتپرستى
وجود افسانههاى خردگريز در اوستا يكى از ضعفهاى آيين و كتاب مقدس زرتشتى است.
كريستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى ساسانى چنين نقل مىكند:
«... عمر دنيا بالغ بر 12000 سال است. در سه هزار سال نخستين عالم،
اوهرمزد (يا عالم روشنى) و اهريمن (يا عالم تاريكى) در جوار يكديگر آرام
مىزيستهاند. اين دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به يكديگر
محدود مىشدهاند. دنياى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زير قرار داشته و هوا
فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در اين سه هزار سال در حال امكانى بودند، سپس
اهريمن نور را ديده درصدد نابود كردنش برآمد.