نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 380
براى قبول اين گونه توجيهات از تاريخ و اين
گونه فلسفه تاريخها تنها يك راه وجود دارد: چشمها را هم گذاشتن و واقعيات تاريخى
را ناديده گرفتن.
على قهرمان تيغ و تسبيح است، هم مرد تيغ ست و هم مرد تسبيح، اما براى
مغلوب كردن كدام طبقه؟ طبقه زيردست و محكوم يا طبقه زبردست و حاكم؟ شعار على چيست؟
شعار على (كونا لِلظّالِمِ خَصما وَ لِلمَظلومِ عَونا) است. على در تمام عمر، دوست تيغ و تسبيح بود و دشمن طلا.
تيغ او عليه خداوندان زر و زور به كار رفت. به قول (دكتر على
الورودى) در كتاب، مهزلة العقل البشرى، على با شخصيت خود فلسفه ماركس را نقض
كردهاست.
از اين سخن ياوه تر سخن نيچه است- درست در جهت عكس نظريه ماركس- كه
چون يگانه طبقه پيشرو و تكامل بخش اجتماع زورداراناند و دين به حمايت ضعيفان
برخاسته است، عامل توقف و انحطاط بوده است. گويى جامعه بشرى آنگاه در مسير تكامل
با شتاب حركت مىكند كه قانون جنگل بر آن حكم فرما گردد. از نظر ماركس عامل تكامل،
طبقه زورمندند و پيامبران بر ضد اين طبقه بودهاند. ماركس مىگويد دين اختراع
اقويا و اغنياست و نيچه مىگويد دين اختراع ضعفا و محروماناست. اشتباه ماركس يكى
در اين است كه تاريخ را صرفا بر اساس تضاد منافع طبقاتى توجيه كرده و جنبه انسانى
تاريخ را ناديده گرفته است،[1] و ديگر در
اين است كه عامل تكامل را تنها و تنها طبقه محروم دانسته است، سوم در اين است كه
پيامبران را در جناح طبقه حاكمه قرار داده است. اشتباه نيچه در اين است كه عامل
زور را عامل تكامل تاريخ دانسته است، به اين معنى كه انسان برتر را مساوى با انسان
قوىتر دانسته است و انسان قوىتر را يگانه عامل پيش برنده تاريخ.[2] و[3]
[1] - رجوع شود به رساله، قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه
فلسفه تاريخ از مؤلف و به بخش جامعه و تاريخ از همين سلسله بحثهاى جهانبينى.
[2] - ما در اينجا ناچاريم به همين اجمال در بحث فلسفه
تاريخ و نقش پيامبران در تكامل تاريخ بسنده كنيم و تفصيل و تحقيق دقيق اين مطلب را
بر عهده كتابى تحت عنوان فلسفه تاريخ از نظر فرهنگ اسلامى مىگذاريم كه
يادداشتهايش آماده است.