نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 161
مىدانسته نه براى كشف حقيقت. به نقل مرحوم
فروغى مىگويد: «مفهوماتى از خارج به وسيله حواس پنج گانه وارد ذهن مىشوند
نمىتوانيم مطمئن باشيم كه مصداق حقيقى در خارج دارند و اگر هم داشته باشند يقين
نيست كه صورت مجرد در ذهن با امر خارجى مطابقت دارد.»
همچنين مىگويد: «من از بعضى اجسام ادراك گرمى مىكنم و چنين
مىپندارم كه آنها همان گونه گرمى دارند كه من در وجود خود دارم و حال آنكه آنچه
را مىتوانم معتقد شوم اين است كه در ذات آتش چيزى هست كه در وجود من ايجاد حس
گرمى مىكند اما از اين احساس نبايد درباره (حقيقت اشيا) عقيده اتخاذ كنم زيرا
ادراكات حسى در انسان تنها براى تمييز سود و زيان و تشخيص مصالح وجود است و وسيله
دريافت حقايق نيست.»
دكارت از احوال جسم فقط شكل و بعد و حركت را كه به عقيده او اينها
معقول و فطرى هستند و از راه حس به دست نيامدهاند، حقيقى مىداند اما ساير حالات
جسم را كه خواص ثانويه مىنامد، يك سلسله صور ذهنى مىداند كه در نتيجه يك سلسله
حركات مادى خارجى و ارتباط انسان با خارج و ذهن پديد مىآيند، مانند رنگ و طعم و
بو و غيره. وى گفته است:
«بعد و حركت را به من بدهيد جهان را مىسازم.»
مرحوم فروغى مىگويد: «دكارت به وجه علمى باز نمود كه محسوسات انسان
با واقع مطابق نيست، فقط وسيله ارتباط بدن با عالم جسمانى است و تصويرى از عالم
براى ما مىسازد كه حقيقت ندارد، حقيقت چيز ديگرى است، مثلا گوش آواز مىشنود اما
صورت حقيقت ندارد واگر سامعه واقع را درك مىكرد فقط حركاتى از هوا يااجسام ديگر
به ما مىنمود.»
و نيز مىگويد: «دكارت فقط همان مفهومات فطرى را اساس علم واقعى
مىداند.»
دكارت مىگويد: «تصوراتى كه در ذهن ماست سه قسم است: نخست (فطريات)
يعنى صورى كه همراه فكرند يا تحولات فكرى يا قاعده تعقل مىباشند. دوم (مجعولات)
يعنى صورى كه قوه متخيله در ذهن مىسازد. سوم (خارجيات) يعنى آنچه به وسيله حواس
پنج گانه از خارج وارد ذهن مىشود. تصورات مجعول را چون متخيله مىسازد مىدانيم
كه البته متغير نيستند. مفهوماتى هم كه از خارج وارد ذهن مىشوند نمىتوانيم مطمئن
باشيم كه مصداق حقيقى در خارج دارند، اگر هم داشته باشند يقين نيست كه صورت موجود
در ذهن ما با امر خارجى مطابق باشد، چنان كه صورتى كه از خورشيد در ذهن ما هست
مسلّما با حقيقت
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 161