امام مىخواست كينه و كراهت درونى حكام اموى و دار و دسته آنان از
اهل بيت نبوّت عليهم السّلام را كه خدا و رسولش بارها و بارها نه تنها به محبت
آنان، بلكه به مودّتشان نيز امر كرده بود،[1]
براى مردم روشن كند.
از منبر پدرم فرود آى!
در اين باب، امام حسن عليه السّلام موضع بسيار مهم ديگرى نيز دارد.
اين موضعگيرى در قبال ابو بكر است. بدين صورت كه روزى امام خود را به مسجد رسول
خدا رساند و ابو بكر را كه در جايگاه پيغمبر خدا نشسته بود و خطبه مىخواند، مخاطب
ساخت و فرمود: «انزل عن منبر ابى؛ از منبر پدرم فرود آى.»
ابو بكر در پاسخ گفت: راست گفتى، به خدا سوگند! كه اين منبر پدر
توست، نه منبر پدر من. پس امير المؤمنين عليه السّلام كسى نزد ابو بكر فرستاد و
گفت: او كودك خردسالى است و ما به وى فرمان نداديم. ابو بكر گفت: ما نيز تو را
متهم نمىكنيم.[2] بايد در
اين فرمايش امير المؤمنين كه «ما او را فرمان نداديم» دقت كرد. اين مطلب نمىرساند
كه حضرت مىخواست امام حسن عليه السّلام را تكذيب كند
[1] - ر. ك: دراسات و بحوث فى التاريخ و الاسلام، ج 2،
بحث: الحب فى التشريع الاسلامى؛ و تاريخ بغداد، ج 1، ص 141 و تاريخ الخلفاء، ص
143.
[2] - ر. ك: تاريخ الخلفاء، ص 80، نقل از: ابو نعيم و
ديگران؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 26 و 27؛ الصواعق المحرقه، ص 175، نقل از: دارقطنى؛
مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 40، نقل از:
فضائل سمعانى، ابو السعادات و تاريخ
خطيب؛ سيره ائمه اثنى عشر، ج 1، ص 529؛ اسعاف الراغبين، در پاورقى نور الابصار، ص
123، نقل از: دارقطنى؛ شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 42 و 43؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 93؛
ينابيع الموده، ص 306؛ حياة الصحابة، ج 2، ص 394، نقل از: كنز العمال و ابو سعد و
ابو نعيم و جابرى؛ الغدير، ج 7، ص 126، نقل از: سيوطى، رياض النضره، ج 1، ص 139،
كنز العمال، ج 3، ص 132؛ حياة الحسن عليه السّلام، ج 1، ص 84.