آنان كارآيى كمترى مىداشت، و آنان چنين
چيزى را خوش نداشتند. همينطور زمينه را آماده ساختند تا هركس هرچه مىخواهد ادعا
كند و در تأييد و تأكيد و يا تكذيب و تنفيد آن، احاديث مناسبى جعل نمايد.
از اين غائله نيز در امان بودند كه مبادا بسيارى از اقوال و افعال و
مواضع رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و وقايع ثابتى كه به مركزيت و شخصيت كسانى
ضربه مىزند كه مىخواهند آنان را بالا ببرند و در جهت اعتلاى مقام و منزلت آنان
كوشش مىكردند، آشكار شود. فضائل و جايگاه و منزلت اهل بيت و خصوصا سرور و بزرگشان
امير المؤمنين على عليه السّلام و افرادى كه بر اساس افكار آگاه و وجدانهاى بيدار
با حضرت و اهل بيت در ارتباط بودند و هوادارشان، و يا نظرى مثبت و حقيقى درباره
آنان داشتند مطرح نمىشد.
به علاوه، اين سياست در قبال حديث و سنّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه
و آله با آراى بعضى از فرقههاى يهودى- كه پيروان آنان نفوذ فراوانى در دربار
حاكمان آن زمان داشتند- كاملا هماهنگ و منسجم بود.[1]
سفارش على عليه السّلام
على عليه السّلام و شيعيانش و نيز ديگر افراد آگاه و دورانديش امت اسلامى
در مقابل اين توطئه پليد، با صلابت و استوارى هرچه تمام جبهه گرفتند. آنگاه كه
عبد الرحمن بن عوف در نشست شورا خلافت را بر حضرت عرضه داشت، مشروط بر اين كه به
سيره شيخين رفتار كند، امام آن را نپذيرفت و شديدا رد كرد.
حضرت، قصهپردازان معركهگير را از مساجد بيرون راند و منع تحميلى
نقل احاديث پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را لغو كرد.[2]
[1] - ر. ك: الصحيح من سيرة النّبى الاعظم صلّى اللّه
عليه و آله، ج 1، ص 26 و 27.
[2] - سرگذشت حديث( پاورقى)، ص 28؛ ر. ك: كنز العمال، ج
10، ص 122 و 171 و 172.