نام کتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) نویسنده : كارگر، رحيم جلد : 1 صفحه : 37
تاريخ سخن به ميان مىآيد: «از اينرو فلسفه علم تاريخ (منطق
پژوهش تاريخى)، معرفتى است كه در آن علم تاريخ [و نه خود تاريخ] همچون يك موضوع
مورد بحث قرار مىگيرد و توانايىها و ناتوانىهايش تشريح و تبيين مىشود. در اين
منظر بررسى مىشود كه: مورخان چه چيزى را شواهد، مدارك و يا تبيين تلقّى مىكنند؛
آيا نتايج و دستاوردهاى آنان واجد حقيقت عينى است يا خير؟ آيا قضاوتهاى اخلاقى
درباره شخصيتهاى تاريخى وظيفه مورّخ است يا خير و ... مهمترين فيلسوفان تاريخ
تحليلى عبارتاند از: بارتولد نيبور، رانكه، ريكرد، ديلتاى، كالينگور، كارلپوپر،
اكشات، والش و ...».[1]
2. فلسفه نظرى يا جوهرى تاريخ
اين انگاره، ناظر بر پژوهش و دريافت سير تاريخ گذشته است. در اينجا
فيلسوف تاريخ به دنبال فهم معنا و هدف تاريخ، محرّك و مكانيسم حركت تاريخ، غايت،
مقصود و سرمنزل تاريخ است. او مىخواهد دريابد كه آيا سلسله حوادث و رويدادهاى
گذشته، مجموعه نامرتبط و بىهدفى بوده و يا اينكه در وراى اين رويدادها، هدف، غايت
و طرحى بوده است. قائلان به هدفمندى گذشته، بر اين باورند كه مسلما هدف و طرح و
قوارهاى وجود داشته است؛ وگرنه تاريخ به كلّى فاقد منطق تلقى مىشود و در صدد
بودند كه اين طرح و قواره را بيابند. آنان عقيده دارند: وظيفه فلسفه تاريخ اين است
كه شرحى چنان دقيق از مسير رويدادهاى تاريخى بنويسد كه اهميت واقعى و منطق اساسى
اين مسير بهطور بارز نشان داده شود.[2]
از ديدگاه اتكينسون: فلسفه تاريخ، علاوه بر تحليل كاربست مورّخان،
متضمن تلاش براى تميز دادن يا مشخّص ساختن وجود الگو يا ساختار در روند خود تاريخ
نيز هست ... از مهمترين فلاسفه تاريخ جوهرى، مىتوان به ويكو، كانت، كندرسه،
هردر،