نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 92
در سال 1355 ش در جلسهاى خطاب به احسان نراقى مىگويد:
مگر شما خودتان، آقاى نراقى نبوديد كه به من توصيه كرديد كتابها
مجدداً پس از چاپ سانسور شود تا ناشران خودشان سانسور برقرار كنند؟[1]
در آن سالها مطبوعات از هيچ نوع آزادى حتى در حد يك انتقاد برخوردار
نبودند و تنها 86 نشريه و به طور متوسط 2 هزار عنوان كتاب در سال چاپ و منتشر
مىشد كه بيشتر آنها از محتواى علمى مناسبى برخوردار نبود و بسيارى نيز در موضوعات
مبتذل به چاپ مىرسيد.[2] امروزه در
ايران اسلامى 3400 نشريه در سليقهها و ديدگاههاى گوناگون منتشر مىشود و حدود
2500 نشريه در نوبت گرفتن مجوزند و سالانه حدود 53 هزار عنوان كتاب به چاپ مىرسد.
مسعود بهنود، از خبرنگاران و روزنامهنگاران دوران پهلوى- كه در
سالهاى بعد از انقلاب نيز در عرصه مطبوعات فعال بود و اينك در خارج از كشور عليه
جمهورى اسلامى و حتى در مطبوعات داخلى مقاله مىنويسد- از وضعيت مطبوعاتى دوران
پهلوى اينگونه ياد مىكند:
سختترين وضعيت براى مطبوعات در ايران، در 160 سالى كه از عمر مطبوعه
در كشور مىگذرد، منحصر است به سالهاى 1320- 1306 شمسى، يعنى دوران ديكتاتورى
رضاشاه كه فضاى اطلاعرسانى بهطور كامل بسته شد ... در دوران سلطنت محمدرضا شاه
هم تاريكترين زمانها مربوط است به فاصله سالهاي 1355- 1350 كه باز نشريات
كاملًا زير سانسور و تسلط حكومت بودند. در بخشى از اين دوران، مأمورى از ساواك در
كنار ميز سردبير روزنامهها مىنشست و علاوه بر آنكه وزارت اطلاعات و جهانگردى-
سلف وزارت ارشاد فعلى- هر شب ليستى از بايد و نبايدها مىداد، آن مأمور اندازه
تيترها و ستونها را نيز كنترل مىكرد.[3]
نيز براى نمونه، ساواك طى دستورى در تاريخ 4/ 11/ 1355 به مطبوعات
مىنويسد:
هيچگونه شكواييه، انتقاد، گلايه- چه صراحتاً و چه تلويحاً- در هيچ
زمينهاى نبايد در مطبوعات به چاپ برسد.[4]