مربوط مىشده است، آقاى عبد الحسين نوايى
نيز، در كتاب «شاه اسماعيل، اسناد و مكاتبات تاريخى» آوردهاند كه در پاورقى به
آنها ارجاع داده شده است. محمد عارف، درباره استفاده از يادداشتهاى چلبى
مىنويسد: «مقصود از نوشتن اين تاريخ اظهار حقيقت جنگ منحوس چالدران است و از براى
اين مطلب مأخذهاى بهتر و راستتر از يادداشت روزانه حيدر چلبى منشى ديوان همايون
كه از براى خزانه اوراق دولتى كه در آن وقت به زبان تركى نوشته و در جلد اول منشآت
فريدون بيگ مندرج است، نيست، لازم دانسته شد، ترجمه آن، بىكموزياد به علاوه
نامجات ردوبدل شده و بعض مطالب صحيحه تاريخيه و جغرافيائيه و تراجم احوال رجال
مآخذ اين وقايع مهمّه اتخاذ گرديده، در اين تاريخ نوشته شود!»[1]
پس از كتاب منشآت، مىتوان گفت كه از كتاب احسن التواريخ روملو نيز
مطالب فراوانى نقل كرده است. وى به رغم آن كه نامى از اين كتاب نياورده، اما به جز
يكى دو مورد، آنچه از كتاب روضة الصفوية نقل كرده، دقيقا از همين كتاب گرفته شده
است.
از حقيقة التواريخ اسماعيل بيگ توقيعى نيز در چهار مورد نقل مىكند؛
اما به نظر مىرسد، موارد نقلشده بايد بيشتر باشد. اين كتاب به تركى بوده و وى
برخى از نامههاى مهم را از آنجا به فارسى بازگردانده است. ممكن است در مواردى كه
با تعبير «تواريخ عثمانى چنين نوشتهاند» مطلبى نقل كرده، از همين كتاب حقيقة
التواريخ يا يكى از آثار ديگرى باشد كه از مقدمه از آن ياد كرده است. اين كتاب،
نوشتهاى متعصبانه بوده و تعصب آن به اين اثر هم سرايت كرده است. با اين كه بخش
مهم كتاب، ترجمه منشآت فريدون بيك يا اخذ شده از ديگر آثار است، اما وى مطالب خود
را در لابلاى كتاب آورده كه چندان اندك نيز نيست. به همين دليل اثر حاضر را بايد
ترجمه- تأليف ناميد. نويسنده بخشى از اين مطالب را با مدخل: مختصر، استطراد، ايضاح
و يا توضيح آورده و در پايان با تعبير «برويم سر مطلب» ترجمه و يا نقل از آثار
ديگر، ادامه مىيابد.
وى در همين فواصل، ديدگاههاى خود را درباره شاه اسماعيل و اصولا
صفويه و نيز سليم و عثمانيان بيان كرده است. وى مطالبى نيز از كتابهاى جغرافيا
درباره برخى از شهرهاى مهم آورده كه مىبايست از يك اثر جغرافيايى عينا گرفته شده
باشد. ما اين توضيحات جغرافيايى و يا مطالبى كه احيانا درباره برخى از اشخاص يا
مفاهيم داشته است با نام «عارف» به پاورقى منتقل كرديم تا نظم تاريخى كتاب پايدار
بماند.
هدف عارف از نگارش اين كتاب
مؤلف در مقدمه اين اثر، با ستايش از علاقه ناصر الدين شاه به مطالعه
كتابهاى تاريخى، از عدم وجود كتابى در زمينه پيدايش دولت صفوى و اضمحلال دولت
بايندرى، ياد كرده و اشاره به پيشنهاد اعتماد السلطنه وزير انطباعات ناصر الدين
شاه براى نوشتن اين اثر دارد. بر اين اساس، وى هدف خود را از نوشتن اين اثر چنين
بيان كرده است: «چون مقصود از نگاشتن اين تاريخ،