نام کتاب : انديشه سياسى امام خمينى( ره) نویسنده : فوزى، يحيى جلد : 1 صفحه : 192
براى ما آورده كه شناخت آن اولين گام است. ايشان مىگويد:
ما آن چيزى را كه داشتيم، كنار گذاشتيم. آن چيزى هم كه آنها داشتند،
نتوانستيم پيدا كنيم. چيزى از كار درآمديم كه نه شرقى، نه غربى، نه اسلامى، نه
اروپايى، نه هيچى، بلكه شرقى هستيم؛ به معناى همان شرقى استعمارى، غربى هم هستيم؛
به معناى همان غربى استعمارى. بايد از اين حالت بيرون بياييم. مادامى كه اين فرض
را ما داريم، اين فرض نمىگذارد يك حال صحتى براى ما پيدا شود. از اين مرض بايد
بيرون بياييم.[1]
همچنين ايشان ضمن تأكيد بر صدمه شخصيتى ناشى از اين امر- بهعنوان
بزرگترين آسيب به قدرت ملى- مىافزايد:
آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى،
يك شخصيت وابسته اروپايى شرقى و غربى به جايش بگذارند.[2]
به نظر امام ويژگى اصلى اين نوع شخصيت، «ابراز ناتوانى خود» و
«نيازمندى به ديگران» است.[3] ايشان همچنين
دراينباره به طرح منحرفانهاى از اسلام اشاره مىكند و معتقد است:
ما الان اسلام را نمىدانيم چيست. اين قدر به مغز ما خوانده است اين
غرب، كه اسلام را ما گمش كرديم.[4] تا اسلام
را پيدا نكنيد، نمىتوانيد اصلاح بشويد.[5]
وى «غربزدگى» را بُعد ديگرى از اين «خود كاذب» مىداند و نفى آن را
نيز براى احياى هويت واقعى ضرورى مىشمارد. غربزدگى از ديدگاه ايشان نوعى
خودباختگى و نوعى «شست و شوى مغزى» است كه فرد خود را از ياد مىبرد و يا هيچ
مىانگارد و همه چيز را در غرب مىبينيد.[6]
از نگاه امام، شخص غربزده خودش نيست و نمىتواند ادراك كند كه